Sunday, November 22, 2009

موسیقی در غربت

*
مهرداد در یک گفت‌وگوی تلویزیونی
*
*
هفته‌ی گذشته «مهرداد آسمانی» در یک گفت‌وگوی تلویزیونی حضور یافت و مواردی را در راستای موقعیت موسیقی درغربت، عنوان کرد.ا
*
این گفت‌وگو که در جریان دریافت حمایت‌های مردمی به تلویزیون‌های«ایران»، «پن» و «لایو» انجام شده بود، مهرداد را در کنار خانم‌ها«ماندانا شب‌خیز»، «ژاکلین» و «لیدا محقق» نشان می‌داد درحالی‌که مهرداد با حالتی طنزآمیز به بیننده‌گان می‌گفت: «از من می‌شنوید به این تلویزیون‌ها کمک نکنید!!
» ا
*
مهرداد با یادآوری سال‌های گذشته و تلویزیون‌های ایرانی شبانه در لس‌انجلس یادآور شد که آن دوران را را خیلی بیش‌تر دوست می‌دارد چون دورانی بود که اوضاع موسیقی و تلویزیون‌ها خیلی خوب بود و وابسته‌گی‌های درونی و بیرونی کمتر و روابط راحت‌تر بود.ا
*
خانم ژاکلین گفت که در آن زمان تلویزیون‌ها محدود به لس‌انجلس بود ولی الان این تلویزیون‌ها جهانی شده و خواه ناخواه زحمت‌اش نیز بیش‌تر شده است، یعنی این‌که: هرکه بام‌اش بیش، برف‌اش بیش‌تر!ا
*
مهرداد اما هم‌چنان بر این باور بود که آن دوران، دوران بهتری بود و در ادامه‌ی سخنان‌اش افزود: «حرف شما هم درسته، اما این برفی که بیش‌تر آمده، فقط زحمات را بیش‌تر کرده، برفی نبوده که نتیجه‌ی خوبی داشته باشه. شما به کمپانی‌های موسیقی نگاه کنید! به کنسرت‌ها نگاه کنید! به تلویزیون‌ها نگاه کنید! ببینید کدام دوران بهتر بود؟»ا
*
مهرداد گفت به یاد دارد که تلویزیون«جنبش» که در آن دوران، درهفته یک ساعت برنامه پخش می‌کرد، برای این یک‌ساعت، چندین روز کار می‌کردند و زحمت می‌کشیدند تا برنامه‌ی خوبی پخش کنند و در نتیجه اگر قرار بود که ویدیویی در برنامه پخش شود، هر ویدیویی را پخش نمی‌کردند و پخش ویدیوها ضوابطی داشت. درحالی‌که الان تلویزیون‌ها اگر ویدیو پخش نکنند خیلی بهتر است.ا
*
مهرداد هم‌چنین گفت: «من به کسانی که تازه صاحب تلویزیون شدند کاری ندارم، اما آنانی که سی سال در کار تلویزیون و رسانه بودند، بسیار زحمت کشیدند و اگر حمایت مردمی نداشته باشند، ناچار می‌شوند که حمایت شخصی بگیرند، درست مثل کار ما. وقتی که آلبوم‌های موسیقی از حمایت مردمی بی‌بهره باشد، خواننده ناچار می‌شود در جاهایی بخواند که دوست نمی‌دارد در آن مکان‌ها برنامه اجرا کند، اما مجبور به این کار می‌شود.»ا
*
مهرداد ادامه داد: «دوستانی که جلوی دوربین تلویزیون‌ها می‌نشینند باید تعارف را کنار بگذارند و واقعیت را بگویند. الان هیچ‌کدام از کمپانی‌ها، آلبوم هیچ خواننده‌ای را نمی‌خرند، فرقی هم نمی‌کند که خواننده چه کسی است، خواننده‌ی بزرگ و کوچک هم وجود ندارد چون الان همه‌ی خواننده‌ها یک‌سطح شده‌اند. بنابراین کمپانی‌ها هیچ آلبومی را از هیچ خواننده‌ای نمی‌خرند، چون توان خریدن آلبوم را ندارند. آلبوم‌ها پس از انتشار، یا کاپی می‌شوند و یا روی اینترنت می‌روند و هیچ بهره‌ای به کمپانی‌ها نمی‌‌رسد، بنابراین نمی‌خرند.ا
*
اوضاع کنسرت‌ها هم که مشخص است و لازم نیست من چیزی در این باره بگویم، می‌توانید آمار کنسرت‌ها را از کنسرت‌گذاران بگیرید. بنابراین ما نباید خودمان، سر خودمان را کلاه بگذاریم ، باید با این واقعیت روبه‌رو شویم که موسیقی در غربت، دارد به بن‌بست می‌رسد، تا زمانی‌که با این واقعیت روبه‌رو نشویم، نمی‌توانیم راه چاره‌ای برای‌اش پیدا کنیم.»
ا


*
مهرداد در باره‌ی هنرمندانی که از سال‌های دور از ایران خارج شدند و در لس‌انجلس با کار و زحمت زیاد موسیقی را زنده نگاه داشتند گفت:ا
*
ا«هنرمندان عزیزی که بعد از انقلاب 57 از ایران خارج شدند، در این سی سال به معنای واقعی در این‌جا زحمت کشیدند و تلاش کردند تا توانستند موسیقی را تا بدین جا حفظ کنند. این هنرمندان در شرایطی بسیار محدود و با دشواری آلبوم منتشر کردند و کنسرت برگزار کردند و همان آلبوم‌ها بود که به ایران می‌رفت و مردم از موسیقی این هنرمندان استفاده می‌کردند.ا

*
این هنرمندان و آلبوم‌های‌شان، صدای‌شان و موسیقی‌شان در ایران قاچاق بود، یعنی خواننده‌های مقیم لس‌انجلس در ایران از تریاک هم قاچاق‌تر بودند. بنابراین با همین جمعیت ایرانی محدود در خارج از کشور و با شرایطی سخت کار کردند و بعد از سی سال همه به این‌جا رسیدیم که هیچ کمپانی توان خریدن آلبوم‌ها را ندارد!!ا

*
بنابراین موسیقی و هنرمندان نیاز به حمایت‌های مردمی دارند تا کار روال عادی پیدا کند و آثار بهتری عرضه شود. به همین شکل، تلویزیون‌ها هم برای این‌که به منظره‌ی بهتری برسند نیاز به حمایت مردم دارند که به جاهای غیرمردمی پناه نبرند.»
ا
*
*
یکم آذرماه 1388 خورشیدی
*

Saturday, July 25, 2009

گفت‌وگويی متفاوت با مهرداد - بخش سوم

٭
گفت‌و‌گوی چهارپايگاه اينترنتی با مهرداد
٭
بخش سوم
٭
٭
#٭
دلکده: در مقايسه با سال‌های گذشته، توليد موسیقی در خارج از ايران سير نزولی داشته كه دلايل مختلفی هم برای آن ذكر می‌شود، پرسش من اين است كه عواقب اين سير نزولی به كجا خواهد انجاميد؟
٭
مهرداد: حتمن توليد موسیقی در خارج از كشور سير نزولی داشته. عوامل اين سير نزولی اول سايت‌های دانلود موسیقی، دوم كاپی قاچاق و سوم توليد بد و يا متوسط توسط كسانی ‌كه اين كار را به خوبی بلد نيستند، است. آينده‌ی درخشانی در انتظار موسیقی خارج از كشور نخواهد بود.ا
٭
توليد كمپانی‌های موسیقی تقريبن به صفر رسيده، آلبوم هيچ هنرمندی را نمی‌خرند، چرا كه قدرت خريدشان با توجه به درآمد تقريبن صفرشان كم شده. وقتی كمپانی قدرت خريد نداشته باشد آوازخوان، شاعر و آهنگ‌ساز نيز قدرت توليدشان را از دست می‌دهند. اگر كار تازه هم توليد می‌شود حتمن هزينه‌اش را خود آوازخوان تقبل می‌كند و هيچ درآمدی نيز از توليد اين‌كار ندارد، فقط تلاش می‌كند ويترين كار هنری‌اش را تازه نگه دارد.ا
٭
آوازخوان بايد با اجرای چندين كنسرت تازه، به بخشی از پولی كه خرج كرده برسد. حالا خودتان حدس بزنيد با توجه به هزينه‌ی سنگينی كه برای زنده‌گی روزمره لازم است كار به كجا خواهد كشيد!؟
٭
به نظر می‌رسد هنرمندان بايد در كنار كار هنری‌شان به كار ديگری نيز بپردازند تا بتوانند با كسب درآمد از كار دوم، زنده‌گی كنند و با درآمد كنسرت‌ها به ضبط آلبوم بپردازند. از بين بردن موسیقی در غربت همان طرحی‌ست كه چندی پيش عرض كردم توسط نظام مردم‌كُش پياده شد و شك نكنيد وقتی خيال‌شان از بابت توليد خارج از كشور راحت شد، هنرمندان داخل كشور را هم سروقت سركوب خواهند كرد.ا
٭
وقتی موسیقی در غربت را به‌کلی نابود كردند آن‌وقت نيازی هم به توليد داخلی نخواهد داشت و هر کسی كه اسم ترانه و موسیقی پاپ را بياورد را سنگ‌سار خواهند كرد.ا
٭
تنها راه نجات موسیقی در غربت، مقابله با سايت‌های دانلود و آگاه كردن مردم از عواقب كاپی غيرمجاز و زيان‌هايش برای هنرمندان خواهد بود. اميدوارم با همت هنرمندان و مردم از اين راه سخت گذر كنيم.ا
×
دلکده: آيا ضبط ترانه‌های ملی- ميهنی و ترانه‌های سياسی در شرايطی كه اينك در آن قرار گرفته‌ايم می‌تواند در حمايت از بچه‌های ايران موثر باشد؟ هنرمندان ما در چنين شرايطی بايد چه كاری انجام بدهند كه فقط اين‌كه بگويند «او هم كاری كرده است» نباشد، چه كاری بايد انجام بدهند كه نام‌شان به‌عنوان يك هنرمند متعهد و تاثيرگذار در تاريخ ثبت شود؟ و هنرمندان هر كشوری به‌جز ايران، اگر چنين اتفاقی برای‌شان می‌افتاد چه كار می‌كردند؟
٭
مهرداد: ضبط ترانه‌های آزادی‌خواهانه یکی از راه‌كارهای حمايت از بچه‌های ايران است. گفتم كه بايد ترانه‌هایی باشند كه برای نظام توليد خطر بكنند، ترانه‌هایی كه درد دل امروز بچه‌های ميهن باشد.ا
٭
اما من پيشنهادی دارم برای همه‌ی هنرمندانی كه اين روزها كاری جز حمايت از مردم ايران ندارند. من پيشنهاد ‌می‌كنم اگر ‌می‌خواهيم در كنار بچه‌های ميهن باشيم و تاريخ، روزی از اين رخداد بزرگ در جهت كمك به آزادی ميهن ياد كند، با اعلام تاريخ مشخص همه به ايران بياييم.ا
٭
فكرش را بكنيد كه رسانه‌ها اعلام كنند كه يك هواپيما در اين تاريخ در فرودگاه تهران به زمين خواهد نشست كه در اين هواپيما هنرمندان محبوب مردم ايران حضور دارند. برای قرار گرفتن در صف اول تظاهرات آزادی‌خواهان و برای مبارزه با ظلم و ستم به ايران سفر كرده‌اند و همه‌ی خطرهای احتمالی را به جان خريده‌اند تا در كنار مردم باشند.ا
٭
من به شما قول می‌دهم هيچ حرکتی و ضبط هيچ ترانه‌ای به اندازه‌ی اين حضور آزادی‌خواهانه تاثير نخواهد داشت. اين زيباترين و صادقانه‌ترين و مردمی‌ترين حرکتی‌ست كه هنرمندان دور از وطن برای مردم‌شان و برای آزادی ميهن‌شان می‌توانند انجام دهند.ا
٭
من گمان نمی‌كنم هنرمندان هيچ كجای جهان سكوت می‌كردند و به صف مبارزاتی مردم كشورشان نمی‌پيوستند. شك ندارم كه هنرمندان همه جای جهان با استفاده از شهرت و محبوبيت و خلاقيت‌شان می‌توانند مهم‌ترين نقش را برای آزادی ميهن‌شان بازی كنند.ا
×
دلکده: مهرداد جان! شما هنرمندی هستيد كه در جنگ ايران و عراق برای وطن‌تان جنگيديد كه اين سبب بالاتر رفتن ارزش‌های انسانی شماست، چون فقط حرف نزديد، بلكه مردانه وارد ميدان كارزار شديد و از خاك سرزمين‌تان در مقابل دشمن دفاع كرديد. و نيز هنرمندی هستيد كه از همان آغاز كار هنری‌تان هميشه در صحنه‌ی ‌فعاليت‌های سياسی حضور داشتيد و نه فقط در شرايط ويژه برای وطن‌تان و مردم‌تان ترانه خوانديد و فعال بوديد، بلكه كار هنری‌تان را هميشه به همين روال پيش برديد و در بيش‌تر تجمعات و گردهمایی‌های سياسی حضور داشتيد. از ديدگاه هنرمندی مثل شما كه عشق به وطن‌اش را به شكل عملی نشان داده، بهتر است چه نوع تفكری بر ايران حكومت كند؟
٭
مهرداد: وقتی از جنگ ايران و عراق حرف می‌‌زنيد به ياد جوانانی كه از خاك ميهن‌شان و از ناموس‌شان دفاع كنند و به ياد مادران داغدار و بچه‌های يتيم، اين همه مفقودالاثر، اين همه معلول جنگی می‌‌افتم كه برای خاك وطن‌شان چه كردند. من اصلن كاری نكردم كه خودم را وطن‌پرست بنامم. سال‌ها پيش جوانان وطن با خون‌شان از خاك وطن دفاع كردند و امروز با خون‌شان بايد از حق خودشان دفاع كنند. انگار سرنوشت جوانان ايران و مادران‌شان خون‌دادن و داغداری‌ست!!ا
٭
كمترين حق مردم ايران آزادی‌ست. كشور تك‌حزبی، حتمن كشور آزادی نخواهد بود. بايد احزاب آزادانه حق فعاليت و اظهار نظر داشته باشند. بايد نماينده‌گان واقعی مردم در راس كار قرار بگيرند. بايد اديان حامی حقوق واقعی مردم باشند و رهبران‌شان كه مورد اعتماد مردم هستند. چشم‌شان را به روی حقيقت نبندند تا مبادا کسی به نام دين و خدا به حقوق مردم تجاوز كند. دين را وسيله نكند تا حق نفس كشيدن را از مردم سلب كند.ا
٭
بايد همانند تمامی كشورهای پيشرفته‌ی‌ جهان آزادی رسانه‌های تصويری و نوشتاری را در كشورمان تجربه كنيم. زندان‌ها را فقط برای كسانی كه به حقوق مردم تجاوز می‌كنند بسازند نه برای كاربلدان و روشن‌فكرانی كه هدف‌شان خدمت به كشور است. بی‌كاری و اعتياد را ريشه‌كن كنيم با شناخت و كشف استعدادهای سرشاری كه می‌تواند برای كشورمان افتخار بيافريند، امكان رشد اقتصادی و فرهنگی برای كشورمان فراهم كنيم.ا
با كشتار مردم و سركوب استعدادها هرگز به روشنایی نخواهيم رسيد.ا
×
دلکده: شما انسان بسيار متواضعی هستيد كه ‌می‌‌گوييد كاری برای وطن نكرده‌ايد درحالی‌كه شما هم جزو همان جوانانی بوديد كه با حضورتان در جبهه‌ی جنگ از خاك ميهن‌تان و از مردم‌تان دفاع كرديد و اين عمل شما بسيار ارزش‌مند است چرا كه در رهايی ايران از دست دشمن و دفاع از خاك ميهن‌تان به‌طور مستقيم و عملن سهيم بوده‌ايد و نه فقط با حرف و كلام.ا
٭
آيا فكرمی‌‌كنيد پيروزی يا حضور آقای موسوی، سبب تغييرات اساسی درسيستم حاكم بر ايران خواهد شد؟ يا اين‌كه آقای موسوی بهانه‌ای برای دهن‌كجی مردم به نظام حاكم است؟
٭٭
مهرداد: انتخاب و يا حضور آقای موسوی هيچ تغيير اساسی در كشور به‌وجود نخواهد آورد. آقای موسوی هيچ حرکتی خلاف نظام جمهوری اسلامی نمی‌تواند بكند. تصميم گيرنده‌ی نهایی رهبر است كه با حمايت سپاه پاسداران و بسيج و شورای نگهبان، عملن هيچ اختياری را به رييس جمهور نخواهد داد و اگر خلاف نظر رهبری حركت كند حتمن به تير غيب گرفتار خواهد آمد.ا
٭
به ياد داشته باشيد كه آقای موسوی نيز خودش از حاميان نظام است و در سخنرانی‌هايش بارها شنيده‌ايد كه خود را مطيع رهبر می‌داند و اين یعنی احمدی‌نژاد يا هر كس ديگر. پس تفاوت زيادی بين آقای احمدی‌نژاد و آقای موسوی نمی‌بينم و به نظر می‌رسد كه مردم جان به لب شده‌اند و به زبان و روش خودِ نظام دارند با اين نظام مبارزه ‌می‌كنند.ا
٭
وقتی می‌گويم به زبان خودشان یعنی اين‌كه حرفی از تغيير نظام نمی‌زنند، مرگ بر جمهوری اسلامی نمی‌‌گويند و یکی از خودشان را انتخاب كرده‌اند و می‌جنگند. اين هوشمندانه‌ترين نوع مبارزه با رژیمی‌ست كه با شمشير دين و مذهب گردن ‌می‌زند، به هيچ‌كس هم رحم نخواهد كرد، خدا را وسيله ‌می‌كند و گردن می‌زند.ا
٭
پس به نظر می‌رسد مردم برای شروع مبارزه ‌می‌دانند چه ‌می‌كنند و زبان اين رژيم را بلدند.ا
×
دلکده: به نظر شما ايرانيان مقيم خارج از كشور در اين سال‌های غربت‌نشینی، رهبری كه به او اعتقاد داشته باشند را در خارج از ايران پيدا كرده‌اند؟
٭٭
مهرداد: متاسفانه در خارج از كشور به دلايل متعدد هيچ چهره‌ی موجهی برای رهبری وجود ندارد كه اكثريت مردم به او اعتقاد داشته باشند و از او پيروی كنند. چند دسته‌گی یکی ‌از عواملی‌ست كه باعث شده اتحاد ملی در خارج از كشور به‌وجود نيايد.ا
٭
مهم‌ترين بخش اين قضيه اين‌جاست كه هيچ‌كس موافق نظام فعلی نيست اما اتحادی هم در كار نيست. نااميد شدن مردم از چهره‌های سياسی، عدم اعتمادشان به رسانه‌ها، هنرمندان و سرخورده‌گی از كسانی‌كه بارها و بارها وطن را دكانی برای درآمد بيش‌تر كردند، باعث شده مردم به هيچ‌كس اعتماد نكنند، درحالی ‌كه كسانی بودند كه می‌توانستند گزينه‌‌ی خوبی برای اين رهبری باشند تا مردم، رسانه‌ها و هنرمندان را هدايت كنند، اما به دليل همان چند دسته‌گی هيچ‌وقت اين اتفاق نيفتاد.ا
٭٭
اين درحالی‌ست كه اتحاد ملی در خارج از كشور می‌توانست كمك بسياری به جنبش آزادی‌خواهی در ايران بكند. شايد تجربه‌ی‌غربت‌‌نشینی را نداشتيم و شايد هم غرور بيش‌از حد باعث اين چند دسته‌گی ‌در بين غربت‌نشينان شد.ا
×
دلکده: آيا از ديدگاه شما بازتاب‌های محافظه‌كارانه توسط مردم و رسانه‌ها و هنرمندان در خارج از كشور مشاهده شده است؟
٭
مهرداد: حتمن ديده شده. به نظر می‌رسد ترس از نظام در خارج از كشور بيش‌تر از داخل ديده می‌شود، از رسانه‌های تصويری گرفته تا هنرمندان و مردم. البته بايد عرض كنم درصد قابل توجهی هم هستند كه با جان و دل برای مردم و كشورشان دل می‌سوزانند. رسانه‌هایی هستند كه حقيقت را می‌گويند و ايرانی‌هایی هم هستند كه با جان و دل به تظاهرات می‌روند و می‌خواهند صدای فرياد مردم داخل كشور باشند.ا
٭
دلايل اين محافظه‌كاری نيازمند بحثی مفصل است كه حتمن روزی به آن خواهيم پرداخت. اما من گمان ‌می‌كنم مردم داخل كشور راه‌شان را پيدا كرده‌اند و با تبليغات غلط يا گمراه‌كننده از مسيرشان خارج نمی ‌شوند.ا
٭
اگر روزی منافع شخصی را فدای منافع ملی كرديم، بايد جشن بزرگی برپا كنيم و مطمئن باشيم قدمی بزرگ رو به آزادی كشور برداشته‌ايم.ا
٭
اين محافظه‌كاری كه شما به‌درستی به آن اشاره كرديد نشات گرفته از منافع شخصی‌ست كه مردم ايران هم بسيار هوش‌مندانه به آن پی برده‌اند.ا
××
دلکده: مهرداد عزيز! با سپاس بی‌‌كران از شما كه در كمال تواضع و صميميت و حوصله در اين گفت‌وگوی طولانی شركت كرديد و به پرسش‌های مطرح شده، با شهامت و با اعتماد به‌نفس كامل و بسيار هنرمندانه پاسخ گفتيد. برای شما هنرمند نازنين و خانواده‌ی‌ گرامی‌تان خوش‌رنگ‌ترين روزها را آرزومنديم. باز هم از صبر و حوصله‌تان سپاس‌گزارم.ا
٭

آنسه - سوم امرداد ماه 1388 خورشیدی
×

گفت‌وگويی متفاوت با مهرداد - بخش دوم

٭
گفت‌و‌گوی چهارپايگاه اينترنتی با مهرداد
*
بخش دوم
٭
٭
٭
محمود بی‌تا - وبلاگ دادا:ا
*
محمود: با درود. شما به عنوان یک آهنگ‌ساز اکنون دوست می‌دارید با کدام آوازخوان خارجی و کدام آوازخوان هم‌سرزمین‌ات هم‌کاری داشته باشید؟
٭
مهرداد: من به کار«جاستین تیمبرلیک» و هم‌چنین صدای زیبای«سلین دیان» علاقه‌ی زیادی دارم، هرچند شاید که «جاستین» و سبک تازه‌ی این سبک میوزیک، ادامه‌ی راه«مایکل جکسن» و الهام گرفته از موسیقی و هنر او باشد با این حال من کار«جاستین» را بسیار دوست دارم.ا
٭
همکاری با هنرمندان غیرایرانی حتمن میسر نیست، چرا که هنرمندان موسیقی‌دان ایرانی در خارج از کشور هیچ‌کدام‌شان شرایطی را فراهم نکردند که موسیقی پاپ ایرانی را به جهان معرفی کنند. شاید آقای«آرمیک» عزیز و آقای«روحانی» تا اندازه‌ای موفق شدند که نام ایران را در موسیقی جهانی مطرح کنند. اما این‌کار دنباله‌دار نبود و دیگر هنرمندان راه این عزیزان را ادامه ندادند، به همین جهت می‌گویم شرایط هم‌کاری با هنرمندان جهانی در حال حاضر برای ایرانی‌ها فراهم نیست.ا
٭
شاید استعدادهای داخل کشور در آینده‌ای دور بتوانند با کار زیاد و حکومتی که به هنر علاقه‌مند باشد و این استعدادها را در نطفه خفه نکند، این‌کار را انجام بدهند، مثل کشورهای ترکیه و هند که توانستند از این مرز گذر کنند. اما هم‌کاری با خواننده‌گان ایرانی را بسیار تجربه کرده‌ام. با آقای فرخ ترک‌زاده و خانم نوش‌آفرین در غربت این هم‌کاری آغاز شد تا به امروز که درخدمت‌تان هستم.ا
٭
به همه‌ی ساخته‌هایم افتخار می‌کنم و دوست‌شان دارم و به همکاران عزیزی که این آهنگ‌ها را اجرا کرده‌اند، خاطرات بسیاری دارم. اما در حال حاضر به دلایلی، که اصلن فرصت را مناسب برای توضیح بیش‌تر نمی‌بینم علاقه و انگیزه‌ای برای هم‌کاری با دیگر هنرمندان نازنین را ندارم. امروز تنها آوازخوانی‌که آهنگ‌های مرا می‌خواند«مهرداد آسمانی» است.ا
٭
شاید صدایی تازه و عاشق، به شرط تعهد اخلاقی و هنری به مردم سرزمین‌ام، مرا دوباره صاحب انگیزه کند که آهنگ‌هایم را به آوازخوانی دیگر بسپارم. شاید این صدای تازه از سرزمین مادری اوج گرفت، تا ببینیم چه خواهد شد.ا
×
محمود: شاید این سوال به نظر جدی نیاید. اگر مقداری پول در حد خرید یک ساندویچ و یک سی‌دی موزیک یا رفتن به سینما داشته باشید، خرج چه می‌کنید؟ سینما؟ سی‌دی موزیک؟ ساندویچ؟ البته با این توضیح که هم گرسنه هستید و هم سی‌دی موزیک بسیار پرفروش است و فیلم سینمایی هم بسیار معروف و روی پرده، شماره‌ی یک است.د
٭
مهرداد: شاید باید با کمی ملاحظه به این سوال شما پاسخ بدهم. اگر معیار پُرفروش بودن سی‌دی، و معروف بودن و روی پرده‌ یک بودن فیلم باشد، باید عرض کنم که من حتمن ساندویچ‌ام را خواهم خورد. پُرفروشی اصلن معیار درستی برای سنجش اهمیت کار هنری نیست. یادمان باشد که خانه‌های فساد همیشه از کتاب‌فروشی‌ها شلوغ‌تر هستند، پس نباید فکر کرد که معتبرترند.ا
٭
آسان پسندی جامعه یکی از مشکلات خالقین آثار سنگین و جدی‌ست که البته در آینده تنها چیزی که برای خالقین آثار و مجریان‌اش باقی می‌ماند همین کارهای جدی و سنگین است. پس اگر کمی پول داشته باشم و اثری جاودان و پُرمحتوا ولو این‌که کم‌فروش باشد و روی پرده‌، یک هم نباشد، شک نکنید پول‌ام را خرج آن کارزیبا و پُرمحتوا خواهم کرد. در غیر این صورت حتمن ساندویچ‌ام را خواهم خورد. ا
×
محمود: دوست داشتید جای کدام آهنگ‌ساز خارجی یا ایرانی بودید؟ به خودت به عنوان یک آهنگ‌ساز چه نمره‌ای می‌دهید از بیست؟
٭
مهرداد: من كار
Quincy Jones , Sting , John Lennon , Bob Dylan
را بسیار دوست دارم و معتقدم هریک از این هنرمندان صاحب سبک هستند و تاثیری بزرگ بر موسیقی جهان داشته‌اند. اما به کار خودم هیچ نمره‌ای نمی‌دهم. من معتقدم که گذشت زمان و خاطره‌سازی شنونده با آثاری که در سال‌های اخیر تولید شده، به کار خالقین آثارنمره می‌دهد. اگر این آثار باقی بمانند و شنونده پس از گذشت زمان این کارها را فراموش نکند، یعنی این‌که خالقین آثار کارشان را درست انجام داده‌اند.ا
٭
من به کارهایی که در گذشته انجام دادم افتخار می‌کنم، اما به آن‌ها فکر نمی‌کنم، به آینده نگاه می‌کنم که چه خواهم کرد. به هر جهت آثاری که توسط من ساخته شده‌اند، برای‌ام عزیز و پُر از خاطره هستند اما هنوز، دیروز من هستند، اگر به دیروزم بسنده کنم و به فکر تکامل و تازه شدن نباشم حتمن نمره‌ی بدی خواهم داشت. باید دیروز من تمرینی برای فردای بهترم باشد که فقط با تلاش و زحمت فراوان می‌شود به فردای بهتر رسید.ا
×&
محمود: کدام کارگردان سینمای جهان را دوست دارید؟ چرا؟ کدام فیلم سینمایی در یاد و خاطرتان برای هميشه مانده است؟ شما سریال‌های تلویزیون را دنبال می‌کنید؟ نظرتان راجع‌به سریال مطرح و محبوب«لاست» چیست؟
٭
مهرداد:ا
Steven Spilbeg , Farncis Ford Copola
اسپيلبرگ را به‌خاطر نگاه و سبک متفاوتی که در ساخت فیلم‌هایش دارد بسیار دوست دارم.او از بیست‌ویک ساله‌گی کارش را شروع کرده، اولین فیلم موفق‌اش، فیلم معروف:ا
Jaw
بوده و از کارهای دیگر او می‌توان از این آثار نام برد:ا
Et , Terminator, Indiana Jones , Alien , War of the worlds , The teminal.
٭٭
فرانسیس فوردکاپولا را به‌خاطر اثر جاودانه‌ی«پدرخوانده» دوست دارم که با این فیلم یکی از اشکالات بزرگ جامعه را به تصویر کشید. کاپولا سه بار موفق شده جایزه‌ی اسکار را از آن ِخود کند.ا
٭
همه‌ی فیلم‌های«راکی» را هم دوست دارم که پیامی ویژه در تمام این فیلم‌ها نهفته است و آن هم ناامید نشدن، استقامت داشتن و حس پیروزی‌طلبی و عشق تمیزی که به همسرش دارد.امتاسفانه من سریال«لاست» را دنبال نکرده‌ام، در نتیجه نظری ندارم.ا
×
محمود: اگر بخواهید به این آوازخوانان نمره بدهید به عنوان یک آهنگ‌ساز، چه نمره‌ای از بيست می‌دهید؟ گوگوش؟ داریوش؟ ابی؟ فرامرز اصلانی؟ مارتیک؟ هاتف؟ هایده؟ معین؟ لیلا فروهر؟ شهره؟ نوش‌آفرین؟
٭
مهرداد: من اصولن اهل نمره دادن نیستم و فکر می‌کنم صلاحیت نمره دادن به هم‌کاران‌ام را هم نداشته باشم. اما باید عرض کنم که هر کدام از خواننده‌گانی که شما نام بردید در سبک خاص خودشان موفق هستند. سبک کار«معین» را هرگز نمی‌شود با «داریوش» مقایسه کرد، اما هر دو در سبک خودشان بسیار موفق هستند و صاحب سبک.ا
٭
مرحوم«هایده» و خانم«شهره» دو سبک متفاوت در موسیقی را اجرا کرده‌اند و هر دو هم در سبک کاری‌شان موفق هستند. می‌خواهم به این نکته توجه کنید که به این راحتی نمی‌شود به آوازخوانان نمره داد. در ضمن معتقدم به صرف این‌که کسی آهنگ‌ساز باشد، صلاحیت نمره دادن به خواننده‌گان را ندارد.ا
×
محمود: کدام ترانه‌سرای ایرانی، را هم‌سو با احساس خود می‌بینید؟ به کدام شاعر معاصر ایرانی علاقه‌مندید؟
٭
مهرداد: ايرج جنتی‌عطایی، شهيار قنبری، زويا زاكاريان از هنرمندانی هستند كه من علاقه‌ی زيادی به ترانه‌های‌شان دارم. محمد صالح علا زبان بسيار متفاوت و درخشانی را در ترانه‌هايش استفاده كرده. مسعود امينی نيز از جمله كسانی‌ست كه من زبان ترانه‌هايش را دوست دارم.ا
٭
من معتقدم هنرمندانی كه نام بردم تركيبات تازه و زيبایی را به زبان فارسی اضافه كردند و دين فرهنگی‌شان را به مردم و سرزمين مادری‌شان ادا كرده‌اند. اشعار سهراب سپهری را بسيار دوست دارم.ا
×
محمود: مهرداد جان! شبكه‌ی تپش مدت‌ها بود ويديوهای خانم گوگوش را به هر دلیلی پخش نمی‌كرد، اما چند وقتی‌ست كه اين ويديوها را پخش می‌كند. شما كه همكاری نزديك و چندساله با گوگوش داشتيد و در ماجرای آن اختلاف جنجالی و پُر سروصدا هم حضور داشتيد بهترين کسی هستيد كه می‌توانيد در اين زمينه نظر بدهيد. نظر شما چيست؟ آيا گوگوش بعد از آن ماجراهایی كه اتفاق افتاد با شبكه‌ی تپش همكاری خواهد كرد؟
٭
مهرداد: با شناختی كه من از اين همكاری پنج ساله پيدا كرده‌ام بايد عرض كنم كه چنين اتفاقی نخواهد افتاد. زخم‌ها عميق‌تر از اینی‌ست كه به اين راحتی‌ها فراموش شود. زخم‌هایی كه بر تن هر دوی ما بر اثر ندانم‌كاری و سياه‌بازی اين آقايون به‌وجود آمد، اين زخم‌ها حالا حالاها خوب نمی‌شود.ا
٭
با وجود اين‌كه اصل درگيری به من مربوط نمی‌شد و تا پيش از اين ماجرا اختلافی بين من و اين آقايون وجود نداشت، وظيفه‌ی خودم دانستم تا در كنار هنرمند پيش‌كسوت‌ام بايستم و از حق ايشون دفاع كنم چرا كه می‌دانستم حق با هنرمندی‌ست كه از جانب او قرارداد امضا كرده بودند و قصد آزارش را داشتند.ا
٭
اين آقايون امتحان‌شان را درست و حسابي پس داده‌اند. من هرگز حرفی نمی‌زنم كه وجدانی و اخلاقی نباشد، همان‌طور كه قبلن هم گفتم احترام زيادی برای اين همكاری پنج ساله قايل هستم، پس بايد منصف باشم و حقيقت را بگويم.ا
٭
همه‌ی انسان‌ها شبيه به هم نيستند و هر کسی نقطه ضعف‌های خودش را دارد. پول يكي از برزگ‌ترين مشكلات جامعه‌ی هنری‌ست كه شايد برخي از دوستان با اين‌كه نياز چندانی به پول بيش‌تر ندارند اما هنوز نقطه ضعف‌شان را دارند و شايد خلاف اخلاق و بدون ملاحظه برای حفظ شخصيت خودشان دست به هر كاری بزنند و فكر كنند كه مردم يادشان می‌رود. دو تا آهنگ خوب ضبط کنی، در تی‌وی‌ها هم از سرو كله‌ات بالا بروند مردم چيزی نخواهند گفت يا اين‌كه مردم فراموش‌كار هستند يا اين‌كه اصلن به مردم چه ربطی دارد؟!؟
٭
اما در مورد اين هنرمند بايد عرض كنم كه ماجرا كاملن متفاوت است. انصافن و وجدانن ديده‌ام كه در اين موردبه‌خصوص، از اين نقطه ضعف‌ها ندارد. اگر همه‌ی جهان را تقديم‌اش كنند با اين آقايون همكاری نخواهد كرد، البته قبلن گفتم با شناختی كه من دارم.ا
٭
و جالب اين‌ است كه اصلن اين ماجرا هيچ ربطی به حضور يا عدم حضور من ندارد. اگر ده سال ديگر هم بگذرد و مهردادی هم در كار نباشد، اين اتفاق نخواهد افتاد. اين شناختی است كه من از اين همكاری پنج ساله پيدا كرده‌ام و اميدوارم كه اشتباه نكرده باشم.ا
٭
مردم هرگز اهانت‌های زشت و رفتار غم‌انگيز هيچ‌كسان را فراموش نخواهند كرد. اميدوارم هرگز لازم نباشد كه پرونده‌ی اين ماجرا دوباره باز شود كه يادآوری آن خاطرات بد و غم‌انگيز اصلن خوشايند نيست. من‌كه دوست ندارم، شما چه‌طور؟
٭
محمود: اميدوارم هيچ خاطره‌ی بدی دوباره تكرار نشود. با سپاس فراوان از شما مهرداد جان. ا


ادامه دارد...
ا
×

بيستم تيرماه 1388 خورشیدی
*

Thursday, July 16, 2009

تولدت مبارك

×
مهرداد عزيز تولدت مبارك
×
×
×
يك آسمان شادباش‌های رنگين تقديم به مهرداد نازنين
×
بيست‌وپنجم تيرماه زادروز هنرمند باارزش سرزمين‌مان مهرداد آسمانی است
×
زادروز مهرداد عزيز را صميمانه به او شادباش ‌می‌گوييم و برای اين هنرمند پُرآوازه‌ی سرزمين‌مان روزهايی خوش‌رنگ‌تر و روشن‌تراز ديروز آرزومنديم.
ر
×
×
بيست‌وپنجم تيرماه 1388 خورشيدی
×

گفت‌وگويی متفاوت با مهرداد

×
گفت‌و‌گوی چهارپايگاه اينترنتی با مهرداد
×
مجله‌ی اپيزود، وب‌سايت راه‌من، وبلاگ دادا، وبلاگ دلكده
×
×
*
با سپاس بی‌كران از «مهرداد آسمانی» كه با وجود همه‌ی مشغله‌های حرفه‌ای و زنده‌‌گی، برای انجام اين گفت‌وگو صبر وحوصله‌ی فراوان نشان داد، ازطرف هرچهار پايگاه اينترنتی كه در اين گفت‌وگو حضور دارند، روز بيست‌وپنجم تيرماه، سال‌روز تولد مهرداد عزيز را به او صميمانه شادباش‌ می‌گوييم و روزهایی خوش‌رنگ‌تر و لحظاتی پُرثمرتر و پيروزی‌های بيش‌تر ‌برای اين هنرمند باارزش سرزمين‌مان آرزومنديم.ا
*
اين گفت‌وگو به دليل مفصل بودن، در دو بخش منتشرمی‌شود. تكه‌هایی از اين گفت‌وگوی جالب و خواندنی و متفاوت را در اين‌جا ‌می‌خوانيد و متن كامل اين گفت‌وگو را ‌می‌توانيد در مجله‌ی اپيزود بخوانيد:ا
*
×
مهرداد: حتمن لازم است اشاره كنم كه همان آثار ساخته شده با اجرای‌ استثنایی و بی‌نظير هريك از مجريان آثار، زودتر و راحت‌تر به دل شنونده يا بيننده می‌نشيند و اثرگذاری‌اش حتمن از چاپ در كتاب بيش‌تر خواهد بود. چه بسا شاعران و نويسنده‌گانی هستند كه آثارشان هرگز اجرا نشده و هرگز به شهرت نرسيده، با اين حال اين دليل نمی‌شود حقوق خالق اثر نديده گرفته شود.ا
*
اما مشكل بزرگ از جایی آغاز می‌‌شود كه پس از گذشت زمان، همان چهره‌ی نه‌چندان سرشناس كه امروز تبديل به يك قهرمان هنری شده (البته به واسطه‌ی همان افكار متفاوت و جلوتر از زمان نويسنده‌گان و خالقين اثر) گمان می‌كند كه اين حرف‌ها و يا افكاری كه بلندگوی خوبی برای انتشار آن‌ها بوده، متعلق به خودش می‌باشد و ناخودآگاه ژست‌های عجيب و غريب می‌گيرد، حرف‌های بزرگ‌تر از خودش می‌زند، جامعه هم ناآگاهانه همه‌ی اعتبار را به مجری اثر می‌دهد و همين می‌شود كه شما اشاره كرديد.ا
*
خالق اثر هم خوب می‌داند كه مجری افكارش و آثارش چه می‌كند و چه‌گونه می‌انديشد، به واسطه‌ی اين‌كه هميشه پشت صحنه بوده و به اندازه‌ی مجری آثار، طرفدار سينه‌چاك ندارد، يا مجبور به سكوت می‌شود و به دليل نياز مالی مجبور به ادامه‌ی اين همكاری می‌شود و يا راهی ديگر را انتخاب می‌كند و پشت سرش را هم نگاه نمی‌كند كه اين مورد دوم كمتر ديده می‌شود.ا
*
البته بايد قبول كنيم كه امروز جامعه آگاه‌تر از گذشته است. فرق بين «اجراكننده» و «خالق اثر» را می‌دانند. برای اين آگاهی بيش‌تر، خالقين آثار بسيار كوشيده‌اند تا جامعه را متوجه‌ی اين تفاوت بكنند. نمونه‌اش همين فيلم«سيمون» كه شما اشاره كرديد، كارگردان هوش‌مندانه به سوژه‌ای پرداخته كه جامعه را آگاه كند فرق بين مجری و نويسنده و خالق را به مردم بفهماند...ا
×
آندرو نيكل كه كارگردان و نويسنده‌ی اين فيلم هست حتمن خودش یکی از همين مجروحان هنری‌ست كه با ساختن اين فيلم، پيام‌اش را به مردم رسانده. برای همين است كه در مراسم اسكار به همه‌ی عوامل توليد اثر در رشته‌های مختلف جايزه می‌‌دهند. كارگردان و نويسنده را معرفی می‌‌كنند، سازنده‌ی موسیقی فيلم را در بخشی مجزا به مردم معرفی می‌‌‌كنند و فقط به بازيگر فيلم جايزه نمی‌دهند.ا
×
ا٭ - قبل از اين‌كه به مرحله‌ی افشاگری در رابطه با چهره‌های هنری برسيم، ابتدا بايد جامعه‌یی‌ پويا و آماده برای شنيدن حقيقت داشته باشيم و برای رسيدن به اين منظور بايد سخت كار كرد و ابزار لازم را نيز در دست داشت. بايد به اين حقيقت اعتراف كنيم كه از بابت كار رسانه‌ای و كارشناسانه، ما از جهان مدرن پنجاه سال عقب‌ايم. اگر در سرزمين مادری بوديم، اگر اين اتفاقات تلخ تاریخی برای ملت و كشورمان نمی‌افتاد و اگر نظامی مدرن و هم‌سو با جهان پيش‌رفته، بر افكار مردم حكومت می‌كرد شايد ما هم از اين مرزها عبور می‌كرديم.ا
*
افشاگری در رابطه با شخصيت هنرمندان يا چهره‌های مطرح یکی از كارهایی‌ست كه بايد انجام بدهيم، نياز به كار فرهنگی داريم، بايد تحول فرهنگی ايجاد كنيم. به نظرم هرکسی بايد از خودش شروع كند تا جامعه‌یی ‌حقيقت‌جو، و نه خرافاتی و بُت‌پرست داشته باشيم...ا
×
ولی ابتدا بايد جامعه آماده‌ی ‌عبور از مرزهای پنهان‌كاری و خرافات باشد كه آن‌هم با توجه به شرايط داخل كشور و خارج از كشور، رسمن عملی نيست. من كاملن با شما موافق‌ام كه بايد بچه‌های‌ بی‌گناهی كه برای خودشان بُت‌های پوشالی می‌سازند را آگاه كرد، بايد جلوی كج‌روی‌های جامعه را گرفت، اما قبول كنيد كه خیلی راه داريم تا به آن‌جا برسيم.ا
×
ا٭- گفتم كه حتمن لازم است كه نسل تازه از همه چيز باخبر باشد و كوركورانه دنبال هيچ‌كس راه نيفتد، اما هنوز مشكل فرهنگی در سرجای خودش باقی‌ست. من اصلن به مافيای هنری اعتقادی ندارم، كدام مافيا؟

امروز هركس از راه می‌رسد با چندهزار دلار، آوازخوانی كم‌نظير می‌شود و همين مثلن مافيا چه ‌می‌توانند بكنند؟ جلوی چه کسی را گرفته‌اند؟ خودشان از همان كسانی هستند كه با ديدن دلار هزار پشتك وارو می‌زنند. كدام مافيا؟ اين‌ها ادای مافيا را درمی‌آورند، جوجه مافيا هم نيستند. من فكر می‌كنم منظور شما رفيق‌بازی باشد، رفيق‌بازی می‌كنند و حقيقت را به مردم نمی‌گويند. من می‌پذيرم كه رفيق‌بازی هست...ا
×
مهاجران ايرانی در رسانه‌های غيرايرانی می‌بينند كه با چهره‌های سرشناس چه ‌می‌كنند. نسل تازه‌ی‌ همين مهاجران كه اين‌جا متولد شده‌اند، فرهنگی كاملن متفاوت با خانواده‌شان دارند. هرچند كه پدران و مادران ايرانی تلاش ‌می‌كنند كه زبان مادری و رسم و رسومات خوب ايرانی را به فرزندان‌شان بياموزند اما باز هم اين بچه‌ها در مدرسه، دانشگاه‌ها، مجلات، فيلم‌ها . راديو با فرهنگ كاملن متفاوت روبه‌رو ‌می‌شوند و بسيار آماده‌تر و امروزی‌تر فكر می‌كنند.ا
ا
نسل تازه هرگز به آن تلويزيونی كه افشاگری كرده بود زنگ نمی‌زند كه فحش‌های ناموسی بدهد. اینی كه فحش می‌دهد همان نسلی‌ست كه فرهنگ پنهان‌كاری و خرافه و بُت‌پرستی را به همراه دارد.ا
×
ا٭- من حاضرم از خودم شروع كنم. بايد به جایی برسيم كه شهامت از خود گفتن را داشته باشيم. به جای پرداختن به ديگران چرا از خودم شروع نكنم؟
×
اگر قرار باشد هركس بيايد و راجع به ديگری حرف بزند، برای ما كه مشكل فرهنگی داريم، به جای روشن‌گری و تحول فرهنگی، كار به تسويه حساب‌های شخصی و تشويق هرچه بيش‌تر جامعه به پشت سر هم‌ديگر حرف زدن و برای هم چاله كندن می‌كشد. جالب اين‌جاست كه تا کسی خودش، توسط چهره‌های مطرح مجروح نشده باشد به فكر روشن‌گری و تحول نمی‌افتد. اصلن باور نمی‌كند چنين اشكالی وجود دارد...ا
×
ا٭-...من اصولن روی کسی به اين ساده‌گی ‌خط قرمز نمی‌كشم، اما اگر كشيدم، هرگز به پشت سرم نگاه نخواهم كرد. در اين چند سالی كه از عمرم می‌گذرد با دو نفر به‌طور جدی قهر كرده‌ام و به‌قول شما «خط قرمز» كشيده‌ام كه تا آخر عمرم هم هرگز با آن‌ها روبه‌رو نخواهم شد، كه هردو هم برای‌ام بسيار عزيز بوده‌اند و هرگز دل‌ام نمی‌خواهد اتفاق بدی برای‌شان بيفتد، اما من با آن‌ها به آخر خط رسيده‌ام.ا
×
قبل ازاين‌كه به اين خط قرمز برسم، به خودم و به عزيزان‌ام فرصت‌های زيادی دادم. تلاش كردم با حرف‌زدن و توضيح‌دادن و توضيح‌خواستن، همه‌ی تلاش‌ام را برای حفظ دوستی بكنم تا دچار اشتباه نشده باشم و درنهايت به جایی رسيدم كه امروز برای شما تعريف كردم و به خودشان هم اعلام كردم كه ديگر باهم كاری نداريم. بدشان را نمی‌خواهم و دوست ندارم خبر بدی در موردشان بشنوم، اما به هيچ عنوان با آن‌ها روبه‌رو نخواهم شد.ا
×
خط قرمز برای من زمانی می‌رسد كه کسی به خانواده‌ام بد كند، قلب خانواده‌ام را بشكند. همه‌ی كسانی كه خانواده‌ی‌ مرا می‌شناسند می‌دانند كه بسيار مهربان و صمیمی هستند، ميهمان‌نواز و دل‌سوز هستند و آزارشان به کسی نمی‌رسد. هيچ چيزی در اين دنيا برای‌ام عزيزتر از خانواده‌ام نيست. با كمتر کسی معاشرت دارم، كمتر کسی را به حريم خانواده‌ام راه می‌دهم، ولی اگر کسی آن‌قدر برای‌ام عزيز بوده كه كنار خانواده‌ام بنشيند و محرم حريم خانواده‌ام باشد و كاری كند كه خانواده‌ام را برنجاند، هرگز با او كاری نخواهم داشت...ا
×
ا٭- ... در اين يك‌سال گذشته، چند بار به آنسه‌ی عزيز توصيه كردم ديگر در اين رابطه مطلبی ننويس و اين ماجرا را رها كن، وقت‌ات را برای كارهای مهم‌تر مصرف كن. با اين‌كه شاهد زحمات‌اش برای سايت«حرف» و پروژه‌های ديگری كه انجام داد، بودم و احساس‌اش را كاملن درك می‌كنم، هنوز معتقدم بايد اين ماجرا را رها كند و به كارهای جدی‌تر بپردازد.ا
×
معنی خاك‌غربت را داريوش، شهره، ابی، ليلا، شهرام شب‌پره، معين، بيژن مرتضوی و ديگر هنرمندانی كه خاك غربت روی شانه‌های‌شان نشسته است، خوب می‌دانند. در نتيجه طوری رفتار كرده‌اند كه هواداران‌شان هم می‌دانند كه غربت با آن‌ها چه كرده‌است. بارها جلوی چشم‌شان، سركيسه‌شان كردند. بارها ضبط آلبوم‌شان را متوقف كردند، تا تكليف يك‌كار و صد صاحب را روشن كنند. اين هنرمندانی كه نام بردم و ديگرانی كه نام نبردم خوب می‌دانند من چه می‌گويم.ا
×
بارها دستمزد كنسرت‌های‌شان را خوردند و آن‌ها چاره‌ای جز سكوت نداشتند. معنی بی‌پولی را هم چشيده‌اند. خوب می‌دانند كه نشست و برخاست با كسانی كه فقط بنابر اجبار، تحمل‌شان می‌كردند یعنی چه؟
×
شما نمی‌دانيد اين خاك غربت چه می‌كند!! صبر داشته باشيد! شايد يك‌روز فهميدند كه حضور من چه اهمیتی داشته است يا چه‌قدر بی‌اهميت بوده است. شايد هنرمندان ظاهرن خوش‌حال باشند ولی هرگز راضی نيستند. تفاوت خوش‌حال بودن و راضی بودن از زمين تا آسمان است...ا
×
طرح اين موضوع هم هدف‌مند و از بازی‌های قدیمی اين شهر است كه شايد برخی هنوز با اين بازی آشنا نيستند. من بهتر از هر کسی می‌‌دانم كه چه کسی پشت اين داستان است، می‌‌دانم از كجای قضيه هراس دارند كه اين‌گونه خود را به در و ديوار می‌كوبند.ا
×
من هرگز به کسی باج ندادم و نمی‌دهم، باج هم نمی‌گيرم، پس هركس كه پای‌اش را از گليم‌اش بيش‌تر دراز كند جلوی‌اش را خواهم گرفت، كما اين‌كه در طول اين سال‌ها به هيچ‌كدام‌شان باج ندادم تا قربان صدقه‌ام بروند و از كارهايم تعريف كنند.ا
×
من رفيق‌فروش نبودم و اجازه نمی‌دادم کسی از هنر و هنرمند و سوءاستفاده كند. من با کسی دست‌به‌ یکی نكردم و نخواهم كرد تا سر رفيق‌ام را كلاه بگذارم. پس کسی ‌كه منافع‌اش با حضور من به‌خطر افتاده، از روز مبادا می‌هراسد و با توجه به تماس‌های شبانه‌روزی كه با برخی از همين طرفداران دارد، احمقانه خط می‌دهد و خودش هم بی‌خبر است كه تعدادی از اين ايميل‌هايش را برای‌ام فرستاده‌اند و از همه چيز خبر دارم. همين جا به شما قول خواهم داد كه روزی همه‌ی‌ اين ايميل‌ها را در اختيارتان خواهم گذاشت.ا
×
قرار نيست كه هنرمندان به طرفداران يكديگر باج بدهند تا مورد لطف‌شان قرار بگيرند. من دَم کسی را نمی‌‌بينم تا از كيوكيو‌بنگ‌بنگ، آخرين‌خبر ومانيفست تعريف كنند. اصلن بدترين كارهای اجراشده را من ساختم، لطفن فراموش‌شان كنند و به آينده اميدوار باشند.ا
×
بازهم درحضور دوستان اينترنتی به آنسه‌ی عزيز توصيه می‌كنم اين ماجرا را رها كن! روی مبل خانه‌ات بنشين و اين «شو» را تا آخر تماشا كن. من آدم بی‌هوشی نيستم پس حرف مرا بپذير و با صبر و حوصله، نتيجه‌ی‌ رفتار غلط اين ‌بیخبران را ببين...ا
×
من به شما دوستانی كه وقت گذاشتيد و با من گفت‌وگو كرديد اعلام می‌كنم مطالب‌ دلكده هيچ ربطی به من ندارد، قلم و نظريات شخصی آنسه‌ی‌ عزيز است كه من با برخی از آن‌ها موافق‌ام...ا
×
ا...اين‌ها آرزو نكنند كه من حرف بزنم كه گفتنی برای‌شان بسيار دارم، اما حرمت نگه می‌دارم، به خودم و هم‌كاران‌ام احترام می‌گذارم، به حرفه‌ی موسیقی احترام می‌گذارم و جوابی به اين آدم‌ها نمی‌دهم. اين‌ها بايد آموزش ببينند كه حرمت نگه دارند و حداقل برای آثاری كه توليد شده، احترام قايل باشند. وظيفه‌ی هنرمندان است كه هواداران‌شان را آموزش بدهند كه با همكاران‌شان چه‌گونه بايد رفتار كنند. هوادارن كاری نكنند كه بيش از اين به هنرمند محبوب‌شان ضرر برسانند. اين‌ها نمی‌دانند با اين حرف‌ها فقط برای هنرمندشان دشمن درست می‌كنند. من توصيه می‌كنم به‌جای غرض‌ورزی و حرف‌های بيهوده، كاری كنند كه برای هنرمند آرامش و عشق به ارمغان بياورند، نه كينه و دشمنی. كاری نكنند كه هنرمندشان از اين ارتباط حاصله پشيمان شود...ا
×
ا٭-...اما اگر ترانه‌ای که فردای امروز را فریاد کند برای‌ام بنویسند با کمال میل ضبط خواهم کرد. امروز میهن در خطر نیست، بچه‌های میهن در خطرند. کسی به کشور من تجاوز نکرده، به بچه‌های کشورم و حقوق‌شان تجاوز شده، پس ترانه باید برای بچه‌های میهن نوشته شود نه برای وطن. از ستم و ستم‌گر باید خواند، از ظلم و مردم‌کُشی باید خواند. از خون نداهایی که کم‌ترین حق‌شان بازپس گرفتن رای‌شان بود، از این همه زندان و شلاق، از این همه مادر داغ‌دار، از این همه گردن‌کلفتی ستم‌گران باید خواند. امروز حرف حقوق مردم در میان است، از حق داشتن آزادی باید خواند.ا
×
باید ترانه‌ای را ضبط کنیم که از نظام ستم‌گر بگوید، از مردم تحت ستم حرف بزند، اگر در پی تولید کاری اثرگذار هستیم باید مستقیمن به ظلم ظالم بپردازیم. امروز نویسنده‌گان، پژوهش‌گران، سیاسیون مبارز و هنرمندان نقش بسیار مهمی را در هدایت جامعه به سوی هدفی ارزش‌مندتر و والاتر ایفا می‌کنند. پس باید هوش‌مندانه و بدون گرایش‌های سیاسی فقط به آزادی مردم ایران بیاندیشند. فقط از آزادی مردم باید خواند.ا
×
ا٭-... نقطه نظرهای شهیار نیز همان‌طور که در متن ترانه آمده است بسیار هوش‌مندانه و منطقی بود، در نتیجه زمانی‌که شهیار متن ترانه را برای‌ام خواند از وسعت افکار شهیار بسیار لذت بردم. موسیقی ترانه را به شکلی که شنیدید ضبط کردم که آن هم برای من شکل تازه‌ای داشت. موسیقی این ترانه که در بخشی از آن رپ کردم، با توجه به متن ترانه نوشته شده بود.ا
×
از خراب شدن بخش خبر و آگهی‌های دوبی، دروغ جلوه دادن کشتار میلیونی ورابطه‌ی اخم آقا با رای مردم. باید همین‌جا عرض کنم که همه‌ی اعتبار این ترانه متعلق به «شهیار قنبری» خواهد بود که شاعر ترانه است و من با موسیقی و صدای‌ام در انتشار این افکار از هیچ تلاشی دریغ نکردم.ا
×
ا٭- ...این افکار من و اعتمادی که به هنر همکاران‌ام و کار خودم داشته‌ام، باعث شد که اثری خلق شود که حتا دشمنان خالقین این آثار هم در مقابل این آثار، راهی جز سکوت نداشته باشند. اما اظهار نظر کردن در باره‌ی کارهای هنری توسط کارشناسان، این‌جا زیاد مرسوم نیست، حداقل به صورت عمومی مرسوم نیست، شاید در گوش‌هم، از هم تعریف کنند یا اگر با کسی هم‌کاری می‌کنند، از صبح تا شب از هم‌کارشان خوب بگویند و بعد از قطع این همکاری، دشمن خونی هم شوند و اگر فرصتی به دست آمد، نیشی هم به هم بزنند، اما نقد جانانه و به دور از بغض و کینه، این‌جا زیاد مرسوم نیست.ا
×
در غربت اظهار نظرکردن در مورد کار دیگر هنرمندان توسط رسانه‌ها هم بیش‌تر بسته‌گی به روابط آن هنرمند با آن رسانه دارد. اگر رابطه خوب باشد، مدام کفش‌های یک‌دیگر را برق خواهند انداخت و اگر روابط بد باشد آن‌گاه دیگری را به سر و روی‌ات می‌کوبند و چون هنرمندان، صاحب رسانه نیستند که مدام به سبک رسانه‌های امروز، با هم سوال و جواب کنند و یقه‌ی هم‌دیگر را بگیرند، راهی جز سکوت برای هنرمند خالق اثر باقی نمی‌ماند. به هرحال آینده و مردم حتمن قاضی‌های خوبی خواهند بود.ا
×
ا٭-... پس از ضبط ترانه‌ی «شب سپید» که دقیقن دو سال و نیم پیش و قبل از کنسرت«کداک» بود در مصاحبه با آقای «منصور سپهربند» با احترام اعلام کردم که دیگر آهنگی برای ایشان ندارم. در همان گفت‌وگو از دعوت به همکاری از هنرمند استثنایی کشورمان آقای«شماعی‌زاده» حرف زدم و در آلبوم«شب سپید» هم به‌جز «شک می‌کنم» و «شب سپید» که کاری قدیمی بود، من آهنگ دیگری در آن آلبوم برای ایشان نداشتم.ا
×
لازمه‌ی پیشرفت کار هنری را اول، درجا نزدن می‌دانم و دوم این‌که آوازخوانان با استعدادهای مختلف همکاری داشته باشند تا از خلق آثار تکراری دور شوند به شرطی که در انتخاب شعر و آهنگ دچار اشتباه نشوند، مخصوصن به کلام، بیش‌تر اهمیت بدهند، و هدف‌شان از ضبط ترانه، فقط این‌که کاری ضبط کرده‌باشند نباشد. آن‌وقت حتمن شاهد پیشرفت کار هنری خواننده‌گان خواهیم بود. برای پیشرفت کار هنری ایشان، حتمن لازم بود که با هنرمندان دیگری نیز همکاری داشته باشند، ضمن این‌که آهنگ‌های من هم در مقام مقایسه با آهنگ‌های دیگران قرار می‌گرفت. اشعار شاعران هم با هم مقایسه می‌شد و نتیجه‌ای زیبا و حقیقی حاصل می‌شد...ا
×
ا٭-...فراموش نکنید برای من نام و شهرت نویسنده مطرح نیست، بلکه محتوای کار برای‌ام اهمیت دارد. ولی باید قبول کنیم که در این سال‌ها هنوز جایگزین مناسبی برای بزرگان ترانه پیدا نکردیم. شاید کسانی باشند که من نمی‌شناسم اما تا به امروز هنوز ترانه‌ای در سطح کار بزرگانی که بیش از چهل سال است که می‌نویسند و هنوز هم خوب می‌نویسند، پیدا نکرده‌ام...ا
×
ا٭-هرکسی باید خودش بهتر بداند كه تا کجا اظهار نظر کند وجایگاه‌اش کجاست؟ من هم مثل شما از جایگاه گم‌شده‌ی بسیاری از این افراد بی‌خبرم. برای مردم، نظر کارشناسی «حسن شماعی‌زاده» ارزش دارد که سخاوت‌مندانه چندین بار در مصاحبه‌هایش به من لطف فراوان داشت، هنرمندی که خودش خالق این همه زیبایی‌ست.ا
×
نظر کسی که سوت هم بلد نیست بزند برای مردم ارزشی ندارد. با این حال من هم کاملن با نظر این آقا موافق هستم. ایشان باید از ابتدا با همکاران قدیمی‌شان همکاری می‌کردند. اما انگیزه‌ی من براي موافقت با این نظر، با انگیزه‌ی آقای مجری بسیار متفاوت است و هیچ ربطی به موسیقی و شناخت بیش‌تر و کمتر ازجنس صدا ندارد.ا
×
انگیزه‌ی موافقت‌ام را امروز نخواهم گفت ولی قول می‌دهم یک‌روزی به این سوال شما بازگردم و جوابی مفصل به این پرسش خواهم داد. این‌ها با این حرف‌ها، دنبال عکس‌العمل می‌گردند و بسیار کوشیده‌اند که مرا وادار به عکس‌العمل کنند. پرپر می‌زنند که حرفی از من در ارتباط با همکاران بشنوند تا آن‌طور که خود می‌خواهند از آن استفاده کنند.ا
×
فرید زلاند از دوستان من است و همیشه این دوستی توام با احترام از جانب دو طرف بوده. در این رابطه اصلن ایشان تقصری ندارند، ايشان برای تبلیغ کار تازه با رسانه‌ها گفت‌وگو می‌کنند و باید هم بکنند، ولی این بدان معنا نیست که قصد بی‌احترامی به همکاران‌شان را داشته باشند...ا
×
ا٭-...حرفه‌ای بودن یا نبودن رفتار هنرمندان همیشه زیر ذره‌بین جامعه بوده و هست، پس اجازه بدهید بیننده و شنونده خودش قضاوت کند و به رفتار آن هنرمند نمره‌ی قبولی یا ردی بدهد. آثاری که ضبط شده سرجای خودش است، شما این‌قدر حساس نباشید. شاید شرایط روحی و احساسی و یا حرفه‌ای هنرمند به‌گونه‌ای‌ست که بهتر است این‌گونه رفتار کند...ا
×

بيستم تيرماه 1388 خورشیدی
×

انتخابات

×
مهرداد: رای مردم‏‏‏، حرف اول و آخر است
×
×
*
مهرداد آسمانی در گفت‌وگویی با نادر رفیعی در تلویزیون امیدایران گفت: حرف مردم، رای اول و آخر است.ر
×
مهرداد که روز پنج‌شنبه در تلویزیون امیدایران حضور داشت، پیش از هر حرف و سخنی، متنی که نوشته بود را خواند. متن‌نوشته‌ی مهرداد از این قرار است:ر
×
به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی
×
با درود
برای منی که دور از وطن و شرایط سیاسی و اجتماعی آن زنده‌گی می‌کنم هیچ حقی وجود ندارد که اظهار نظر کنم و از بیرون گود در امنیت کامل و آزادی مطلق، دستورالعمل صادر کنم.ر
×
منی که حتا شهامت نزدیک شدن به خاک ایران را ندارم، منی که فقط برای آوازخواندن، آن‌هم از نوع اجتماعی-عاشقانه، نه حتا سیاسی اثرگذار ترک وطن کردم و هیج از درد امروز هم‌وطنان‌ام نمی‌دانم. منی که اسم خودم را هنرمند گذاشتم هرچند که بنا براین بوده که فرهنگ‌ساز باشم و اثرگذار، اما تبدیل به کبریت بی‌خطر شدم. منی که فقط برای درآمد بیش‌تر و مثلن محبوب بودن، هزار نمایش بازی کردم و هر لحظه بنابه مصلحت خودم، تغییر رنگ دادم و موج‌سواری را بر حقیقت‌گویی ترجیح دادم، چه باید بگویم؟ نظر من چه ارزشی دارد؟
×
شاید مردم ایران خوب می‌دانند که از من ِهنرپیشه‌ی مهاجر که از دردشان هیچ نمی‌دانم، انتظاری هم به‌جز سرگرم‌کردن و خواندن و رقصیدن نباید داشته باشند. شاید امیدشان به‌حق از امثال من به ناامیدی مبدّل شده و شاید به حقیقت‌مان پی برده‌اند. رسانه‌ها هم تکلیف‌شان کاملن مشخص است، پُراز حرف‌های قشنگ و تبلیغات وطنی خط دار. همه چیز حاضر است به‌جز حرف مردم که غایبِ همیشه است. پس من چه بگویم که از خودم خجل نباشم؟ برای وطن‌ام و مردم سرزمین‌ام چه کرده‌ام؟
×
با این حال شاید عذاب وجدان که برای وطن و مردم‌ام هیچ نکردم، باعث شود چند خط در مورد اتفاقات امروز ایران بنویسم. پس جسارت مرا ببخشید و این چند خط را تحمل کنید.ر
×
رای مردم را دزدیدند!!ا
انتخابات فرمایشی!!ا
اعتراض سراسری به انتخابات فرمایشی آقای احمدی‌نژاد و تحویل ریاست جمهوری به آقای موسوی!ا
×
آیا همه‌ی مشکلات مردم ایران با ریاست آقای موسوی حل می‌شود؟آیا با این انتخاب، مردم به آزادی مطلق خواهند رسید؟
×
آقای موسوی نیز خودش از فیلتر شورای نگهبان گذشته که توانسته نامزدی برای این ریاست باشد. به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی. با حمایت رفسنجانی و مدرسین حوزه‌ی علمیه‌ی قم باز هم یکی از خودشان سیاست‌مدارانه، طرف مردم را گرفته که مبادا کسی بیرون از نظام امید مردم شود و رهبری این مردم دل‌شکسته را به دست گیرد. به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی.ر
×
باز هم به شناسایی مخالفین نظام در همین تظاهرات گسترده، و دستگیری اندیشمندان مبارز، حکایت آقای خاتمی را یادآوری می‌کند و باز سر مردم بی‌کلاه می‌ماند. دیدیم که در آن زمان هم چیزی عوض نشد و تا زمانی‌که نماینده‌گان حقیقی مردم بر سر مسند نباشند، هیچ چیز عوض نخواهد شد.ر
×
تا زمانی‌که نماینده‌گان تحمیلی شورای نگهبان به ریاست برسند، تا زمانی‌که تغییر اساسی در قانون اساسی نظام صورت نگیرد، تا زمانی‌که دست رهبری از مملکت کوتاه نشود، همین آش است و همین کاسه. به مرگ گرفتند تا به تب راضی باشی.ر
×
آقای احمدی‌نژاد و آقای موسوی هر دو تربیت شده‌ی نظامی هستند که اساس‌اش زیر سوال مردم ایران است. این‌ها نمایدنده‌گان تحمیلی هستند که برای مردم از پیش انتخاب شده‌اند و امروز انتخاب بین بد و بدتر، تنها راه مردم ایران است که برای‌اش از جان خود می‌گذرند.ر
×
به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی. من هم راضی به رضای خدا و مردم ایران هستم. هر آن‌چه که این مردم ستم‌دیده دوست می‌دارند را دوست می‌دارم و می‌دانم حتمن بهتر از غربت‌نشین ِخوش‌نشین، دل‌نگران آینده‌ی ایران و سرزمین مادری‌‌شان هستند.ر
×
من شک ندارم که جوانان و اندیشمندان مبارز داخل کشور با هوش‌مندی و سازمندی صحیح، به هدف خود خواهند رسید.ر
×
با آرزوی پیروزی حق که همانا مردم مظلوم ایران هستند بر باطل ِمردم‌کُش، و با ابراز هم‌دردی با خانواده‌هایی که عزیزان‌شان را در این راه از دست دادند.ر
×
×
مهرداد آسمانی
بیست‌وهشتم خرداد ماه 1388 خورشیدی
هجدهم جون 2007 میلادی
×
×
نادر رفیعی گفت: مهرداد هنرمندی متعهد و تاثیرگذار بوده، جبهه‌ی جنگ رفته و درکنار هم‌رزمان‌اش از خاک ایران دفاع کرده و به همین دلیل این حق را دارد که نظر سیاسی خود را به این وضوح، در تلویزیونی که من مدیرش هستم، اعلام کند.ر
×
اوهم‌چنین گفت: مهرداد در زمان کمبود نفت و آذوقه و زمان جنگ در ایران بوده و درد مردم ایران را می‌داند.
ر
×
نادر رفیعی پرسید: مهرداد! صادقانه بگو که آیا در این سال‌ها هنرمندان وظیفه‌ی خود را انجام دادند و متعهد بودند؟
×
مهرداد گفت: نه هنرمندان و نه رسانه‌ها هیچ‌کدام وظایف‌مان را درست انجام ندادیم.
ر
×
نادر رفیعی گفت: شرکت در انتخابات بی‌سابقه بوده!ا
×
مهرداد گفت: این بسیار خوب است. اگر مردم واقعن فکر می‌کنند که آزادی‌شان در گرو انتخاب آقای موسوی است، من هم مخلص آقای موسوی هستم. رای مردم، حرف اول و آخر است.ر
×
نادر رفیعی گفت: تا همین الان هیچ‌کدام از هنرمندان به این تلویزیون نیامده‌اند که در مورد انتخابات و ایران حرفی بزنند، و شما اولین نفری هستی که آمدی و حرف‌هایت را در جهت حمایت از مردم ایران زدی.ر
×
مهرداد گفت: من خودم زنگ زدم و از شما خواستم این وقت را در اختیار من بگذارید که از شما نادر جان و تلویزیون امید ایران ممنون‌ام که این اجازه را دادی که حرف‌هایم را بزنم.ر
×
×
سی‌ام خرداد ماه 1388 خورشیدی
×

Sunday, March 22, 2009

هدیه‌ی نوروزی

*
عاشقانه‌ترین لحظه‌ها
*
*
*در نخستین روزبهار و به‌مناسبت نوروز، دو ترانه‌ی تازه وبسیار زیبا از مهرداد آسمانی از تلویزیون‌ها پخش شد. یکی از ترانه‌ها مناجاتی بود با نام عاشقانه‌ترین لحظه‌ها، که از چند تلویزیون به‌هنگام تحویل سال پخش شد و دیگری که یک مدلی زیبا از دو ترانه‌ی ماندگار گریه نکن و عشق من که در سال‌های قبل، زنده‌یاد فرزین اجرا کرده بود.ا
*
مهرداد در روز یکم فروردین، یک گفت‌وگوی تلویزیونی، ضمن گفتن شادباش نوروزی به هم‌وطنان‌اش، در باره‌ی این دو ترانه چنین گفت:ا

*
هشت نه ماه قبل، خدمت استاد پازوکی زنگ زدم و از ایشون خواهش کردم که اگر اجازه بدهند، دو تا از ترانه‌هایی را که مرحوم فرزین اجرا کرده بود، ترانه‌های عشق من و گریه نکن را من به صورت مدلی اجرا کنم. اجازه‌ی این کار را از ایشون گرفتم و البته با زحمت‌های آقای مرتضا فرزانه که از خبرنگاران و عکاسان بسیار خوب ایرانی هست که لطف زیادی به من داره و همین‌طور آقای پازوکی. با زحمت‌های ایشون هم بود که این‌کار شکل گرفت.ا
*
دقیقن ماه جولای بعد از تولدم بود و آقای پازوکی لطف کردند و این اجازه را دادند که من این کارها را اجرا بکنم. به سراغ آقای چشم‌‌آذر رفتم و گفتم که می‌خوام این دو تا کار را به صورت مدلی اجرا کنم ولی راک‌اندرول. گفت: مطمئنی می‌خواهی این‌کار را راک‌اندرول ضبط بکنی؟ گفتم: مطمئنم.ا
*
آقای پازوکی لطف کردند و به استودیو آمدند و کار ضبط شد و من این ترانه را به خود آقای پازوکی تقدیم کردم و کمپانی«ترانه» حالا به هر شکلی که با آقای«پازوکی» قرار گذاشتند، این ترانه را در دسترس عزیزان قرار خواهند داد.
ا
*

*
*این‌کار متعلق به آقای پازوکی هست و من با این کار هدف‌ام این بود که یک قدردانی از زحمات استاد پازوکی داشته باشم، چون ایشون هنرمندی هستند که بسیاری از خواننده‌های ایرانی، کارشونو با ایشون شروع کردند و کارهای زیبا و ماندگار آقای پازوکی، باعث موفقیت این خواننده‌ها شد. به‌هر جهت این تشکری بود از طرف من برای آقای پازوکی و همین‌طور یادی از مرحوم فرزین.ا
*
بعد از اجرای این‌کار، من از آقای پازوکی خواستم که اگر ممکنه برای من یک مناجاتی را بنویسند که در زمان تحویل سال بتونم اجرا کنم.
ا
**

*
*ایشون لطف کردند و این ترانه را نوشتند بسیار زیبا و با زبانی ساده و مشخص هست که از سوز دل و با عشق نوشته شده. هرآن‌چه که خود شاعر دلش می‌خواسته با خدا بگه را نوشته و من اجرا کردم.ا
*
برای اولین بار هست که یک آهنگ‌ساز به‌جز خود آقای پازوکی، بر روی شعرشان آهنگ می‌ذاره و این شعر را که به من دادند لطف کردند و خواستند که خودِ من آهنگش را بسازم. آهنگ ساخته شد و منوچهر چشم‌آذر تنظیم کرد که فوق‌العاده زیبا کار کرد و اجرا شد. به هر جهت هدیه‌ای بود برای هم‌وطنان عزیز.
ا
*

*
این را هم اضافه کنم که هر دو ویدیو، کار سیروس کردونی هست که زحمت بسیاری کشید، از سیروس هم ممنونم و عیدشون مبارک.ا

**
سوم فروردین ماه 1388 خورشیدی
*

Monday, February 2, 2009

نامه ای ازمهرداد

*
نامه‌ی مهرداد آسمانی به مجله‌ی اپیزود
*
*
*
با سلام خدمت سردبیر محترم مجله‌ی زیبا و خواندنی «اپیزود» خانم آنسه امیری و همکاران محترم‌تان.ر
*
مستقیم به اصل مطلب می‌پردازم که چرا تصمیم گرفتم چند خطی صادقانه و بدون رودربایستی برای شما بنویسم. در حقیقت این چند خط را برای تمام کسانی که اهل اینترنت هستند و خبرهای هنری را از طریق اینترنت دنبال می‌کنند و در ذهن‌شان سوالات بی‌جواب در رابطه با مهرداد آسمانی - با توجه به شایعاتی که این روزها نقل تمام مجالس شده است - دارند، می‌نویسم. ایمیل‌های فراوان می‌گیرم که همه سوال دارند، همه یا نگران‌اند، یا خوش‌حال.ر
*
شش سال همکاری مشترک‌ام با هنرمند گرامی و ارزش‌مند سرزمین‌مان، پُر سر و صدا و هیجان‌انگیز بود که مدتی ست به پایان رسیده و البته احترام و قدردانی از زحمات ایشان، هرگز به انتها نخواهد رسید و بدانید عدم این همکاری، ذره‌ای در آینده‌ی کاری ایشان تاثیر نخواهد داشت، چه بسا باعث موفقیت‌های بیش‌تری نیز باشد. صادقانه و بی‌پرده می‌نویسم چرا که فقط نیازمند لطف و مرحمت الهی هستم، محض مصلحت روزگار دست هیچ‌کس را نبوسیده‌ام و معتقدم هیچ چیز در این جهان از آن ِ ما نیست، بلکه نوبت ماست و شاید هم فردا نوبت دیگری باشد.ر
*
این رُک‌گویی من در تمام گفت‌وگوهایی که در سال‌های گذشته داشتم نمایان است و شاید باعث رنجش خاطر بسیاری از دوستان شده باشد، ولی بدانید قصد رنجش خاطر کسی را نداشتم و فقط حقیقت را گفتم. بهترین تلاش‌ام را برای ساختن آثاری متفاوت که درخور ایشان باشد را داشته ام و از این بابت خوش‌حال‌ام. نتیجه‌اش کسب تجربه‌هایی گران‌بها بود که به کار آینده‌ام خواهد آمد و صد البته با حمایت شاعران و موسیقی‌دانان بزرگ سرزمین‌مان که با آثار زیبای‌شان، راه را برای تولید کاری متفاوت، هموار کردند.ر
*
بدون شک، شعر در موسیقی ایرانی، سهم به‌سزایی در موفقیت آثار موسیقی دارد که همین جا باید ازهمه‌ی شاعران بزرگی که همراه من بودند، تشکر صمیمانه داشته باشم.ر
*
در کار حرفه‌ای، این اتفاقات بسیار طبیعی‌ست و برای کسانی که به این داستان، حرفه‌ای نگاه می‌کنند، امری کاملن طبیعی و لازم برای پیشرفت کار هنری است. همه‌ی هنرمندان درمدت زمانی، با هم همکاری دارند و یک زمانی هم این همکاری قطع می‌شود. به نظر همه‌ی کسانی که نگاه‌شان، یک نگاه حرفه‌ای می‌باشد، قطع همکاری دلیل بر قطع احترام دوطرفه نیست، انکار لحظه‌های زیبا نیست، انکار دوستی‌ها و محبت‌ها نیست.ر
*
این خاصیت کار هنری‌ست و لازمه‌ی آن نیز هست، چرا که برای جلوگیری از تولیدات شبیه به هم، که همان تکرار در خود یا همان ابتذال است، باید با سلیقه‌ها و استعدادهای متفاوت همکاری داشت تا به نتیجه‌ی دل‌خواه رسید. به همین دلیل معتقدم همکاری هنرمندان با هم، زیبا، اثرگذار و باعث رشد موسیقی و تشویق شنونده به شنیدن آثار بهتر می‌باشد. به همین دلیل دو سال پیش از آقای«شماعی زاده» برای دیداری مشترک و همکاری مجدد دعوت کردم و امیدوار بودم که بتوانم بانی این همکاری مجدد باشم. باز هم امیدوارم این همکاری شکل بگیرد و آثاری به یاد ماندنی خلق شود.ر
*
هیچ خالق اثری و هیچ اجراکننده‌ای نمی‌خواهد بد بسازد یا بد اجرا کند که همه‌ی تلاش‌شان برای خلق اثری متفاوت است، صدمیلیون سلیقه و هم‌چنین نظرات موافق و مخالف. با این همه، هنرمندان خالق اثر، همان‌طور که در زمان همکاری، پشتیبان هم بودند، در زمان قطع این همکاری هم کماکان پشتیبان هم هستند. در نتیجه به اعتقاد من، اصلن اتفاقی نیفتاده که نیازی به ایجاد تنش و دشمنی باشد.ر
*
با وجود این که همکاری هنرمندان با یک‌دیگر برای شنونده بسیار زیبا و مهم است و گاهی نتیجه‌ی این همکاری‌ها، خلق اثری جاودانه بوده است، ولی آیا همه‌ی درد موسیقی پاپ در غربت، همین همکاری یا عدم همکاری‌هاست؟
آیا انتخاب همکاران هنری، همه‌ی درد موسیقی ست؟
این راه دشوار، با انتخاب یا عدم انتخاب همکاران هنری، هموار می‌شود؟
*
هنرمندان ایرانی که در غربت با سختی فراوان و محروم از حمایت هنردوستانی که در سرزمین مادری زنده‌گی می‌کنند، بیش از سی سال بدون وقفه با تولید موسیقی، همان موسیقی که بابت شنیدن‌اش، زندان و شلاق نصیب جوانان ایران می‌شود، عشق خود را به حرفه‌شان و مردم ثابت کرده‌اند.ر
*
اگر با تمام فراز و نشیبی که این تولید سی ساله داشته، به حقیقت امر توجه کنید، می‌بینید هنرمندان ایرانی، تنها هنرمندانی در سراسر جهان هستند که در سرزمین مادری‌شان، از مواد مخدر هم قاچاق‌ترند.ر
*
برای همین می گویم با تولید سی ساله‌ی موسیقی، دین خودشان را به هنر و مردم هنردوست ادا کرده‌اند که اگر همین تولید سی ساله نبود، ترانه‌ی پاپ ایرانی در همان زمان تمام شده بود و امروز شاهد آزاد شدن موسیقی پاپ در ایران هم نبودیم.ر
*
اقدام به آزادی موسیقی پاپ توسط ترانه کُش، با هدف شبیه‌سازی و پیدا کردن جایگزین، برای همین هنرمندانی است که سی سال در غربت با تولید موسیقی به سهم خودشان به مبارزه با نظامی که کوچک‌ترین حقی برای مردم سرزمین‌اش قایل نیست، پرداختند.ر
*
امروز اگر بدانید که سایت‌های دانلود موسیقی، که بیش‌ترشان توسط همان ترانه‌کُشان هدایت می‌شود، با موسیقی چه می‌کنند و هنرمندان از بزرگ تا جوان دیگر اصلن امکانی برای ضبط و تولید ترانه ندارند، دیگر پی‌گیر همکاری یا قطع همکاری هنرمندان نخواهید بود.ر
*
همه‌ی هنرمندان پول‌ساز جهان که اسم و شهرتی دارند، خوب می‌دانند که اگر از نتیجه‌ی تلاش و زحمات‌شان، چیزی عایدشان نشود، دیگر امکان تولید نخواهند داشت.ر
*
به کمپانی‌های تولید موسیقی نگاه کنید، از مدیران شان سوال کنید، متوجه می‌شوید اوضاع هنر موسیقی به کجا رسیده. باید به فکر زنده نگاه داشتن موسیقی درغربت بود. باید با اتحاد هنرمندان، همان‌طور که چندی پیش در یک مصاحبه گفتم، با تاسیس کانون هنرمندان، با هم‌دلی دست به دست هم داد تا دوباره شاهد شکوفایی موسیقی در غربت باشیم و صد البته درنهایت، با حمایت همه‌ی اقشار جامعه.ر
*
دوستان عزیز! با همکاری من با یک هنرمند یا قطع همکاری من، چیزی عوض نمی‌شود. زخم، عمیق و دردناک‌تر از آن است که فکرش را می‌کنید و اگر هم‌دلی و اتحاد هنرمندان شکل نگیرد، تا چند سال آینده خواهید دید که اصل و فرع کار همه از بین خواهد رفت.ر
*
هنرمندان پیش‌کسوت که سردی و گرمی این حرفه را چشیده‌اند، پیش‌قدم شوند، نصیحت کنند و مسئولانه، دیگرهنرمندان را به هم‌دلی و اتحاد تشویق کنند که مطمئن باشید حرف‌شان اثر خواهد کرد.ر
*
با آرزوی سلامتی و موفقیت برای همکاران عزیزم، امیدوارم شاهد پیشرفت و موفقیت هنر موسیقی سرزمین‌مان باشیم.ر
*
با تشکر مجدد از مجله‌ی خواندنی «اپیزود» و همه‌ی همکاران این مجله‌ی خوب.
ر


مهرداد آسمانی
1/17/2009
*
*

Monday, January 5, 2009

اجرای تازه ی مهرداد

*
ر«گریه نکن» و«عشق من»با صدای مهرداد
*
*
با خاطره‌ی زنده‌یاد«فرزین» و تقدیم به«جهان‌بخش پازوکی»ر
*
*
*
مجله‌ی«جوانان» چاپ لس‌انجلس در تازه‌ترین شماره‌ی خود، خبر اجرای ترانه‌ای تازه با صدای مهرداد را منتشر کرد. این ترانه که به شکل مدلی ضبط شده، بازخوانی دو ترانه‌ی قدیمی با تنظیم و اجرایی تازه و امروزین است.ر
*
بیست سال پیش، دو ترانه‌ی زیبا با صدای زنده‌یاد «فرزین» اجرا شده بود که در میان مردم بسیار گل کرد و به دل‌ها نشست. یکی ترانه‌ی گریه نکن با شعر و آهنگ جهان‌بخش پازوکی و تنظیم ناصرچشم‌آذر و دیگری ترانه‌ی عشق من، باز هم از ساخته‌های جهان‌بخش پازوکی اما با تنظیم منوچهر چشم‌آذر.
ر
*
مهرداد برای گرامیداشت یاد و خاطره‌ی زنده‌یاد«فرزین» و قدردانی از زحمات چندین ساله‌ی هنرمند باارزش جهان‌بخش پازوکی، به تازه‌گی این دو ترانه را به شکل مدلی و با تنظیم بی‌نهایت زیبای منوچهر چشم‌آذر اجرا و آن را به آقای جهان‌بخش پازوکی هدیه کرده است تا بدین طریق، از زحمات این هنرمند باارزش و پیش‌کسوت و صاحب کارنامه‌ی هنری درخشان، قدردانی کند.ر
*
مهرداد برای اجرای این مدلی، با جهان‌بخش پازوکی در این مورد صحبت کرد و با استقبال آقای پازوکی از این اقدام، این اثر توسط منوچهر چشم‌آذر تنظیم و ضبط شد. آنان که ترانه را شنیده‌اند این‌گونه می‌گویند که شعر وآهنگ زیبا و دل‌نشین جهان‌بخش پازوکی، تنظیم بسیار درخشان منوچهر چشم‌آذر و اجرای فوق‌العاده زیبای مهرداد، آن را به یک اثر شنیدنی تبدیل کرده که بی‌شک یکی از ماندگارترین آثار موسیقی غربت خواهد بود.
ر
*
اجرای ترانه‌ی تازه را به مهردادعزیز شادباش می‌گویم و برای این هنرمند باارزش که وجودش، دریایی از معرفت وعزت‌نفس است، مانایی و پیروزی آرزومندم. یک شادباش و خسته نباشید جانانه نیز پیشکش به استاد گرامی جهان‌بخش پازوکی و هنرمند باارزش منوچهر چشم‌آذر.ر
*
*
شانزدهم دی‌ماه 1387 خورشیدی
*