Tuesday, June 8, 2010

نگاهی به سال 2008

*
بخش‌هایی از
*
گفت‌وگوی مهرداد آسمانی و نادررفیعی
*
تلویزیون امید ایران
*
تاریخ گفت‌وگو:ا
*
بیست‌وچهارم بهمن‌ماه 1386 خورشیدی
*
سیزدهم فوریه‌ی 2008 میلادی
*
*
نادررفیعی: مهرداد آسمانی خواننده و آهنگ‌ساز، چند سال هست که کار هنری را آغاز کردی؟
*
مهرداد: اولین کاری که من به‌طور حرفه‌ای در استودیو ضبط کردم برمی‌گرده به سال 1990 در ایران و ترانه‌ی«زلف سیاه» کار زیبای«محمد صالح‌علا» و آهنگ من و تنظیم هم از آقای«سعید شهرام» بود، این اولین باری بود که به استودیو رفتم و به‌طور حرفه‌ای یک ترانه ضبط کردم سال 1991.ا

ا- در رادیوی صدای ایران ...ا
*
ا- یادمه که اولین مصاحبه‌ای که من در رادیوی ایران انجام دادم با آقای «محمود شهریاری» بود که الان یکی از برنامه‌سازان تلویزیون ایران هستند و اولین مصاحبه را با ایشون انجام دادم که با یک گروه موسیقی سنتی و موزیسین‌های سنتی بودند چون اون موقع اصلن اجازه‌ی فعالیت موسیقی پاپ داده نمی‌شد و هر کاری که اجرا می‌شد باید تم ایرانی می‌داشت و سازهایی که استفاده می‌شد باید سازهایی بود که مربوط به موسیقی سنتی باشه.ا
*
من با گروه آقای «محمدرضا روح‌بخش» به استودیو ی رادیو رفتیم و اون‌جا، یک کار را به صورت زنده اجرا کردیم و آهنگی بود که در حقیقت اولین آهنگی بود که من ساخته بودم در دستگاه همایون، که اجرا کردم و تاریخ‌اش یادم نمیاد ولی فکر می‌کنم برمی‌گرده به یک یا دو سال قبل از ضبط کار حرفه‌ای، شاید سال 1989 بود.ا
*
ا- آیا تصویر شما هم از سیمای ایران پخش شده؟
*
ا- نه، اون موقع اصلن این‌جوری نبود، اون موقع اجازه‌ی کار به موسیقی پاپ داده نمی‌شد و درضمن اصلن چیزی به عنوان میوزیک‌ویدیو در تلویزیون رسمی و دولتی ایران وجود نداشت، هر چی بود به صورت سرود بود بر روی تصاویر گل و بلبل و دریاچه و اینا بود و اصلن از کسی تصویری پخش نمی‌شد.ا
*
ا- ولی به هرحال، صدای شما از طریق رادیو پخش شد؟
*
ا- بله. قبل از این که به این جا برسم که برم کار موسیقی را جدی‌تر در رادیو اجرا بکنم یا بخوام برم ترانه ضبط بکنم، من خدمت دکتر«داریوش صفوت» بودم که ایشون موسس «انجمن حفظ و اشاعه‌ی موسیقی» در ایران بودند، ایشون استاد من بودند و ساز«سه تار» را به من یاد می‌دادند و چندین سال هم خدمت آقای«حاتم عسگری» آواز یاد گرفتم که بعدها یک مجموعه‌ای به‌طور مشترک توسط آقای«عسگری» و دکتر«داریوش صفوت» به عنوان ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی به بازار دادند که کسانی که علاقه دارند موسیقی سنتی را دنبال کنند از این طریق دنبال بکنند.ا
*
خُب، فضای داخل ایران که فضای موسیقی سنتی بود و اجازه هم به صداهای این جوری داده نمی‌شد که کسی این مدلی بخونه، تحریرهای یه جور دیگه، پاپ، از این اجازه‌ها به کسی داده نمی‌شد و راهی نبود، فضا بسیار بسته بود و اجازه‌ی کار نمی‌دادند...
ا
*
*
ا- به همین دلیل شما ایران را ترک کردید؟
*
ا- من عاشق این کار بودم، کار دیگه بلد نبودم، نمی‌تونستم اون‌جا کارمو بکنم، بله، فقط به همین دلیل اومدم. وقتی اومدم این‌جا، قراری هم نداشتم که حتمن این‌جا بمونم گفتم خُب، اگر شد می‌مونم و اگرم نشد نمی‌مونم که خُب، شد.ا
*
من از ایران که اومدم با خودم یه چیزی حدود شانزده هفده کار ضبط کرده داشتم... این جا من با هنرمند نازنین که خیلی هم دوست‌اش دارم آقای«سعید نوشین‌فر» آشنا شدم. ایشون یکی از هنرمندان درجه‌ی یک ایرانی در رشته‌ی عکس‌برداری و تصویربرداری هستند. شاید اگر حمایت «سعید» در اون موقع نبود، برای من هم کار به این راحتی نبود... «سعید نوشین‌فر» یک پشتوانه‌ی محکم، یک یار محکم، یک دوست وفادار بود که من را از اتفاقات عجیب و غریبی که در شهر می‌افتاد آگاه می‌کرد و سعید زورش هم زیاد بود، شهر را هم می‌شناخت و کمک بسیار زیادی به من کرد.ا
*
ا- این اتفاقات چی بود؟

*
ا- اتفاقاتی که در اون دوره‌ای که ما داریم ازش حرف می‌زنیم، داستان اصلن این شکلی نبود، امروز وضعیت کار موسیقی خیلی فرق کرده، اون موقع چند تا تلویزیون شبانه بود و چند تا هم مجله بود و محیط خیلی بسته بود و تبلیغات درحدی بود که بیش‌تر لس‌انجلس همه چیز را اول متوجه می‌شد. تلویزیون‌ها هم که بیست‌وچهار ساعته وقت نداشتند، یک برنامه‌ی محدود نیم‌ساعته بود، مثل برنامه‌ی شما که «میدنایت شو» را داشتید و «امیدایران» را داشتید و «جام جم» بود ، تلویزیون «ایران» بود و چند تا تلویزیون دیگه ... با این وقت محدود، هم موسیقی باید پخش می‌شد، هم آگهی می‌رفت، هم برنامه ساخته می‌شد و خیلی سخت نوبت می‌رسید. این‌جوری نبود که یکی از راه برسه و به همین راحتی بهش امکان داده بشه.ا

*
اون موقع آقای«نوشین‌فر» کمک بسیار زیادی به من کرد و من امنیت خاطر داشتم و پنج آلبوم با ایشان کار کردم و پنج تا آلبوم را هم شرکت ترانه پخش کرد. آلبوم «صدای خورشید»، «پوست شب»، «آنتیک»، «خاتون» و یک آلبوم دیگه که اسم‌اش یادم نمیاد، ولی می‌دونم که پنج تا آلبوم بود که نتیجه‌ی کار مشترک من و آقای«نوشین‌فر» بود.ا

*
اولین خواننده‌ای که در غربت موسیقی منو اجرا کرد خانم«نوش‌آفرین» بود، دو تا کار بود از آقای«علیرضا میبدی» که من برای خانم«نوش‌آفرین» ساختم. با آقای‌«فرخ تُرک‌زاده» کار کردم و فکر می‌کنم هفت یا هشت آهنگ، باز هم از ترانه‌های آقای«علیرضا میبدی» بود و بعد خانم«دلارام» بود و بعد از ایشون خانم«لیلا فروهر» بود که فکر می‌کنم پنج یا شش آهنگ باهاشون کار کردم.ا

*
بعد از خانم فروهر، خانم«شهره صولتی» و بعد آقای«شهرام صولتی»، آقای«شهرام شب‌پره» و بعد خدا رحمت کنه خانم«مهستی»، آقای«ستار» و آقای«منصور» آقای«آرمان»، آقای«سامان» و امیدوارم که اسم کسی را از قلم نندازم ولی این دوستان و همکاران کسانی بودند که من باهاشون کار کردم.ا
*
ا- مهرداد! خودت را چه خواننده‌ای می‌دونی؟
*
ا- خودم را خواننده‌ای می‌دونم که از دل مردم اومده بیرون.ا
*
ا- خواننده‌ی سیاسی می‌دونی؟
*
ا- من خواننده‌ی سیاسی نیستم، اما حضورم این‌جا سیاسی هست.ا
*
ا- پس یک فرد سیاسی هستی؟
*
ا- همه‌مون سیاسی هستیم.ا

ا- مهرداد خودش را یک شخص سیاسی می‌دونه؟ یعنی مسئول می‌دونه؟

*
ا- حضور من در این‌جا، سیاسی هست. البته ما این جا کسانی را داریم که به ایران میرن و میان و هیچ اتفاقی هم براشون نمی‌افته، کارشون را هم انجام میدن، ولی اگر شما یا مثلن دوستان دیگر، هنرمندان دیگر تونستند به راحتی پاسپورت‌شونو نشون بدهند و به ایران بروند، یکی دو هفته در اون مملکت بمونند، یه رستورانی هم برن، غذا هم بخورند، اگر آب از آب تکان نخورد و برگشتند، معلوم می‌شه که سیاسی نیستند.ا

*
اگر اجازه‌ی فروش آلبوم‌هاشونو در مغازه‌های ایران دارند، معلوم می‌شه که سیاسی نیستند . به چه دلیل اجازه‌ی فروش آلبوم‌های ما در ایران داده نمی‌شه؟ اصلن قاچاق هست، یعنی صدای خواننده‌های این طرف، با تریاک و هروئین هیچ فرقی نمی‌کنه، ما قاچاق‌ایم، وقتی که قاچاق هستی، وقتی که دستگاه قبول‌ات نداره، اون وقت سیاسی نیستی؟... سیاسی هستی، ولی زورت نمی‌رسه، برای همین هم میگن که ما سیاسی نیستیم. من خودم سیاسی نیستم، اما حضورم سیاسی هست، چون شما وقتی خودت هم سیاسی باشی باید در اون زمینه کار کنی، تمرین کنی.
ا
*

*
ا- خودت را چه می‌بینی مهرداد؟
*
ا- من یک آرتیست آواره‌ام که حضورم در این‌جا سیاسی هست، اما زورم به اون حکومت نمی‌رسه.ا
*
ا- قدرت‌ات در چی هست؟

ا- در هنرم.ا
*
ا- مسئولیت یک هنرمند در مقابل جامعه‌اش چیه؟
*
ا- مسئولیت هنرمند در مقابل جامعه، همون مسئولیتی هست که جامعه در مقابل هنرمند داره. دوطرفه هست، این جاده، یک‌طرفه نیست، جامعه‌ای که بارور باشه، جامعه‌ای که پویا باشه، آرتیست‌هایی، هنرمندانی، شاعرانی، نویسنده‌گانی، نقاشانی از اون جامعه بیرون می‌ایند، که ما هرچه داریم در این پنجاه شصت سال گذشته داریم، من از شما سوال می‌کنم اسطوره‌های فردای ما چه کسانی هستند؟ اسطوره‌های دیروز و امروز را فراموش کنید، از امروز برای بیست سال یا سی سال آینده، اسطوره چه کسانی هستند؟

*
من این‌جا بشینم در فضای آزاد و باز، هیچ‌کس کاری با آدم نداره، هر چی هم که بگم خُب، معلومه، می‌تونم بگم، اگر مرد هستم باید برم اون‌جا بگم، اگه راست میگم، باید برم اون‌جا کارمو بکنم. این همه بچه‌های دانشجو تو زندان هستند، دارند شکنجه میشن. جناب«جنتی‌عطایی» یک فراخوان دادند در جهت حمایت از دانشجویانی که در زندان‌های رژیم هستند و دارند شکنجه می‌بینند. اصلن کدام رسانه در این‌جا اعلام کرد که «ایرج جنتی‌عطایی» فراخوان داده؟ این همه بچه دارند اون‌جا عذاب می‌کشند، کدام رسانه بهشون رسیده‌گی کرد؟ هیچ‌کدام.ا

*
ما هیچ‌کدام وظیفه‌ی خودمون را درست انجام ندادیم، تعارف نداریم. ولی از اون طرف، مردم هم مسئول بودند، فقط ما مسئول نبودیم. وضعیت آلبوم که دیگه از کمپانی‌های موسیقی بروید بپرسید، داغون، یکی بدتر از دیگری، چرا؟ چون یکی می‌خره و سی تا کپی می‌کنه، از اینترنت دانلود می‌کنه، دوستان میان این‌جا می‌شینند و میگن که ما هرچه داریم از مردم داریم، ولی من هر چی دارم از مردم آگاه و بیدار و حامی دارم.ا

*
ا- آیا برای سوپراستار بودن یا ماندن، زمان مشخصی براش هست یا نه؟

*
ا- اول این‌که کسی که به اون درجه برسه، باید در حقیقت لیاقت‌اش را داشته باشه از هر جهت... از جهت هنری، چهره و شهامت. کار هنر شهامت هم می‌خواد. ما باید ببینیم در این دوره کسی را داریم که همه‌ی این خصوصیات را داشته باشه و تبدیل به یک سوپراستار بشه یا نه؟ شک نکنید این بچه‌هایی که اون‌جا هستند، در بین‌شون استعدادهای زیادی داریم که شاید هنوز کشف نشده‌اند، شاید امکان کار بهشون داده نشده صد در صد. فقط این‌که باید کار موسیقی را در سرزمین مادری پی‌گیر بود، کشف استعدادها را باید از اون‌جا شروع بکنیم و ببینیم که استعدادی وجود داره؟ اونا را بیاریم که تعلیم ببینند و اون کیفیت لازم برای سوپراستار شدن را پیدا کنند.ا

*
باید به دنبال استعدادها رفت و کشف کرد و امکانات را برای‌شان فراهم کرد، تعلیم داد و جامعه هم باید حمایت بکنه. ما همه به هم وصل‌ایم، چه بخواهیم، چه نخواهیم، همه‌مون به هم وصل هستیم.ا

*
من برای مردم هیچ کاری نکردم ولی تا اون جایی که تونستم، فکرم رسیده، زورم رسیده، بهشون عشق‌ام را دادم، اگر کم بوده ببخشید، خودم که گفتم کاری نکردم، مردم هم باید در صحنه باشند، برای هر کسی دست نزنند و هورا نکشند، این تشویق‌های الکی، سرانجام به شکل عادت درمیاد و نباید این‌جوری باشه.ا

*
مردم هم باید آرتیست خوب و مسئول را حمایت بکنند، در اون‌جا هست که تکلیف معلوم می‌شه و این که کدام آرتیست در کجا ایستاده. دست‌هامونو باید تو دست هم بذاریم و برگردیم مملکت مون... همان‌طور که گفتم من شخصن سیاسی نیستم اگر قرار بود سیاسی باشم باید می‌رفتم در یکی از گروه‌ها فعالیت می‌کردم، من اصلن این کار را بلد نیستم. من در باره‌ی اجتماعی حرف می‌زنم که توش دارم زنده‌گی می‌کنم. ا
*
ما باید به هم عشق بدیم، هیچ راهی هم نداریم، باید به این‌جا برسیم که درد مشترک و منافع مشترک داشته باشیم و برداشت درستی نیز از این‌ها داشته باشیم و وقتی که نداریم و هر کسی به فکر خودشه، عاقبت همینه که هست.ا
*

به عنوان یک خواننده، آرزوی من برای میهن‌ام سربلندی و افتخار و استقلال هست و برای بچه‌های میهن‌ام، برای خواهرها و برادرهام آرزوی خوش‌حالی دارم... این خوش‌حالی حق‌شونه، باید خوش‌حال باشند.ا
*
من هم به عنوان یک برادر، نه به‌عنوان یک آرتیست، من آرتیست نیستم، من برادر و هم‌وطن شما هستم مخلص‌تون هم هستم، تا اون‌جایی که استعدادم اجازه بده و توان داشته باشم، سعی می کنم کار خوب ارایه بدهم.ا
*
*
هجدهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*