Tuesday, June 8, 2010

نگاهی به سال 2008

*
بخش‌هایی از
*
گفت‌وگوی مهرداد آسمانی و نادررفیعی
*
تلویزیون امید ایران
*
تاریخ گفت‌وگو:ا
*
بیست‌وچهارم بهمن‌ماه 1386 خورشیدی
*
سیزدهم فوریه‌ی 2008 میلادی
*
*
نادررفیعی: مهرداد آسمانی خواننده و آهنگ‌ساز، چند سال هست که کار هنری را آغاز کردی؟
*
مهرداد: اولین کاری که من به‌طور حرفه‌ای در استودیو ضبط کردم برمی‌گرده به سال 1990 در ایران و ترانه‌ی«زلف سیاه» کار زیبای«محمد صالح‌علا» و آهنگ من و تنظیم هم از آقای«سعید شهرام» بود، این اولین باری بود که به استودیو رفتم و به‌طور حرفه‌ای یک ترانه ضبط کردم سال 1991.ا

ا- در رادیوی صدای ایران ...ا
*
ا- یادمه که اولین مصاحبه‌ای که من در رادیوی ایران انجام دادم با آقای «محمود شهریاری» بود که الان یکی از برنامه‌سازان تلویزیون ایران هستند و اولین مصاحبه را با ایشون انجام دادم که با یک گروه موسیقی سنتی و موزیسین‌های سنتی بودند چون اون موقع اصلن اجازه‌ی فعالیت موسیقی پاپ داده نمی‌شد و هر کاری که اجرا می‌شد باید تم ایرانی می‌داشت و سازهایی که استفاده می‌شد باید سازهایی بود که مربوط به موسیقی سنتی باشه.ا
*
من با گروه آقای «محمدرضا روح‌بخش» به استودیو ی رادیو رفتیم و اون‌جا، یک کار را به صورت زنده اجرا کردیم و آهنگی بود که در حقیقت اولین آهنگی بود که من ساخته بودم در دستگاه همایون، که اجرا کردم و تاریخ‌اش یادم نمیاد ولی فکر می‌کنم برمی‌گرده به یک یا دو سال قبل از ضبط کار حرفه‌ای، شاید سال 1989 بود.ا
*
ا- آیا تصویر شما هم از سیمای ایران پخش شده؟
*
ا- نه، اون موقع اصلن این‌جوری نبود، اون موقع اجازه‌ی کار به موسیقی پاپ داده نمی‌شد و درضمن اصلن چیزی به عنوان میوزیک‌ویدیو در تلویزیون رسمی و دولتی ایران وجود نداشت، هر چی بود به صورت سرود بود بر روی تصاویر گل و بلبل و دریاچه و اینا بود و اصلن از کسی تصویری پخش نمی‌شد.ا
*
ا- ولی به هرحال، صدای شما از طریق رادیو پخش شد؟
*
ا- بله. قبل از این که به این جا برسم که برم کار موسیقی را جدی‌تر در رادیو اجرا بکنم یا بخوام برم ترانه ضبط بکنم، من خدمت دکتر«داریوش صفوت» بودم که ایشون موسس «انجمن حفظ و اشاعه‌ی موسیقی» در ایران بودند، ایشون استاد من بودند و ساز«سه تار» را به من یاد می‌دادند و چندین سال هم خدمت آقای«حاتم عسگری» آواز یاد گرفتم که بعدها یک مجموعه‌ای به‌طور مشترک توسط آقای«عسگری» و دکتر«داریوش صفوت» به عنوان ردیف‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی به بازار دادند که کسانی که علاقه دارند موسیقی سنتی را دنبال کنند از این طریق دنبال بکنند.ا
*
خُب، فضای داخل ایران که فضای موسیقی سنتی بود و اجازه هم به صداهای این جوری داده نمی‌شد که کسی این مدلی بخونه، تحریرهای یه جور دیگه، پاپ، از این اجازه‌ها به کسی داده نمی‌شد و راهی نبود، فضا بسیار بسته بود و اجازه‌ی کار نمی‌دادند...
ا
*
*
ا- به همین دلیل شما ایران را ترک کردید؟
*
ا- من عاشق این کار بودم، کار دیگه بلد نبودم، نمی‌تونستم اون‌جا کارمو بکنم، بله، فقط به همین دلیل اومدم. وقتی اومدم این‌جا، قراری هم نداشتم که حتمن این‌جا بمونم گفتم خُب، اگر شد می‌مونم و اگرم نشد نمی‌مونم که خُب، شد.ا
*
من از ایران که اومدم با خودم یه چیزی حدود شانزده هفده کار ضبط کرده داشتم... این جا من با هنرمند نازنین که خیلی هم دوست‌اش دارم آقای«سعید نوشین‌فر» آشنا شدم. ایشون یکی از هنرمندان درجه‌ی یک ایرانی در رشته‌ی عکس‌برداری و تصویربرداری هستند. شاید اگر حمایت «سعید» در اون موقع نبود، برای من هم کار به این راحتی نبود... «سعید نوشین‌فر» یک پشتوانه‌ی محکم، یک یار محکم، یک دوست وفادار بود که من را از اتفاقات عجیب و غریبی که در شهر می‌افتاد آگاه می‌کرد و سعید زورش هم زیاد بود، شهر را هم می‌شناخت و کمک بسیار زیادی به من کرد.ا
*
ا- این اتفاقات چی بود؟

*
ا- اتفاقاتی که در اون دوره‌ای که ما داریم ازش حرف می‌زنیم، داستان اصلن این شکلی نبود، امروز وضعیت کار موسیقی خیلی فرق کرده، اون موقع چند تا تلویزیون شبانه بود و چند تا هم مجله بود و محیط خیلی بسته بود و تبلیغات درحدی بود که بیش‌تر لس‌انجلس همه چیز را اول متوجه می‌شد. تلویزیون‌ها هم که بیست‌وچهار ساعته وقت نداشتند، یک برنامه‌ی محدود نیم‌ساعته بود، مثل برنامه‌ی شما که «میدنایت شو» را داشتید و «امیدایران» را داشتید و «جام جم» بود ، تلویزیون «ایران» بود و چند تا تلویزیون دیگه ... با این وقت محدود، هم موسیقی باید پخش می‌شد، هم آگهی می‌رفت، هم برنامه ساخته می‌شد و خیلی سخت نوبت می‌رسید. این‌جوری نبود که یکی از راه برسه و به همین راحتی بهش امکان داده بشه.ا

*
اون موقع آقای«نوشین‌فر» کمک بسیار زیادی به من کرد و من امنیت خاطر داشتم و پنج آلبوم با ایشان کار کردم و پنج تا آلبوم را هم شرکت ترانه پخش کرد. آلبوم «صدای خورشید»، «پوست شب»، «آنتیک»، «خاتون» و یک آلبوم دیگه که اسم‌اش یادم نمیاد، ولی می‌دونم که پنج تا آلبوم بود که نتیجه‌ی کار مشترک من و آقای«نوشین‌فر» بود.ا

*
اولین خواننده‌ای که در غربت موسیقی منو اجرا کرد خانم«نوش‌آفرین» بود، دو تا کار بود از آقای«علیرضا میبدی» که من برای خانم«نوش‌آفرین» ساختم. با آقای‌«فرخ تُرک‌زاده» کار کردم و فکر می‌کنم هفت یا هشت آهنگ، باز هم از ترانه‌های آقای«علیرضا میبدی» بود و بعد خانم«دلارام» بود و بعد از ایشون خانم«لیلا فروهر» بود که فکر می‌کنم پنج یا شش آهنگ باهاشون کار کردم.ا

*
بعد از خانم فروهر، خانم«شهره صولتی» و بعد آقای«شهرام صولتی»، آقای«شهرام شب‌پره» و بعد خدا رحمت کنه خانم«مهستی»، آقای«ستار» و آقای«منصور» آقای«آرمان»، آقای«سامان» و امیدوارم که اسم کسی را از قلم نندازم ولی این دوستان و همکاران کسانی بودند که من باهاشون کار کردم.ا
*
ا- مهرداد! خودت را چه خواننده‌ای می‌دونی؟
*
ا- خودم را خواننده‌ای می‌دونم که از دل مردم اومده بیرون.ا
*
ا- خواننده‌ی سیاسی می‌دونی؟
*
ا- من خواننده‌ی سیاسی نیستم، اما حضورم این‌جا سیاسی هست.ا
*
ا- پس یک فرد سیاسی هستی؟
*
ا- همه‌مون سیاسی هستیم.ا

ا- مهرداد خودش را یک شخص سیاسی می‌دونه؟ یعنی مسئول می‌دونه؟

*
ا- حضور من در این‌جا، سیاسی هست. البته ما این جا کسانی را داریم که به ایران میرن و میان و هیچ اتفاقی هم براشون نمی‌افته، کارشون را هم انجام میدن، ولی اگر شما یا مثلن دوستان دیگر، هنرمندان دیگر تونستند به راحتی پاسپورت‌شونو نشون بدهند و به ایران بروند، یکی دو هفته در اون مملکت بمونند، یه رستورانی هم برن، غذا هم بخورند، اگر آب از آب تکان نخورد و برگشتند، معلوم می‌شه که سیاسی نیستند.ا

*
اگر اجازه‌ی فروش آلبوم‌هاشونو در مغازه‌های ایران دارند، معلوم می‌شه که سیاسی نیستند . به چه دلیل اجازه‌ی فروش آلبوم‌های ما در ایران داده نمی‌شه؟ اصلن قاچاق هست، یعنی صدای خواننده‌های این طرف، با تریاک و هروئین هیچ فرقی نمی‌کنه، ما قاچاق‌ایم، وقتی که قاچاق هستی، وقتی که دستگاه قبول‌ات نداره، اون وقت سیاسی نیستی؟... سیاسی هستی، ولی زورت نمی‌رسه، برای همین هم میگن که ما سیاسی نیستیم. من خودم سیاسی نیستم، اما حضورم سیاسی هست، چون شما وقتی خودت هم سیاسی باشی باید در اون زمینه کار کنی، تمرین کنی.
ا
*

*
ا- خودت را چه می‌بینی مهرداد؟
*
ا- من یک آرتیست آواره‌ام که حضورم در این‌جا سیاسی هست، اما زورم به اون حکومت نمی‌رسه.ا
*
ا- قدرت‌ات در چی هست؟

ا- در هنرم.ا
*
ا- مسئولیت یک هنرمند در مقابل جامعه‌اش چیه؟
*
ا- مسئولیت هنرمند در مقابل جامعه، همون مسئولیتی هست که جامعه در مقابل هنرمند داره. دوطرفه هست، این جاده، یک‌طرفه نیست، جامعه‌ای که بارور باشه، جامعه‌ای که پویا باشه، آرتیست‌هایی، هنرمندانی، شاعرانی، نویسنده‌گانی، نقاشانی از اون جامعه بیرون می‌ایند، که ما هرچه داریم در این پنجاه شصت سال گذشته داریم، من از شما سوال می‌کنم اسطوره‌های فردای ما چه کسانی هستند؟ اسطوره‌های دیروز و امروز را فراموش کنید، از امروز برای بیست سال یا سی سال آینده، اسطوره چه کسانی هستند؟

*
من این‌جا بشینم در فضای آزاد و باز، هیچ‌کس کاری با آدم نداره، هر چی هم که بگم خُب، معلومه، می‌تونم بگم، اگر مرد هستم باید برم اون‌جا بگم، اگه راست میگم، باید برم اون‌جا کارمو بکنم. این همه بچه‌های دانشجو تو زندان هستند، دارند شکنجه میشن. جناب«جنتی‌عطایی» یک فراخوان دادند در جهت حمایت از دانشجویانی که در زندان‌های رژیم هستند و دارند شکنجه می‌بینند. اصلن کدام رسانه در این‌جا اعلام کرد که «ایرج جنتی‌عطایی» فراخوان داده؟ این همه بچه دارند اون‌جا عذاب می‌کشند، کدام رسانه بهشون رسیده‌گی کرد؟ هیچ‌کدام.ا

*
ما هیچ‌کدام وظیفه‌ی خودمون را درست انجام ندادیم، تعارف نداریم. ولی از اون طرف، مردم هم مسئول بودند، فقط ما مسئول نبودیم. وضعیت آلبوم که دیگه از کمپانی‌های موسیقی بروید بپرسید، داغون، یکی بدتر از دیگری، چرا؟ چون یکی می‌خره و سی تا کپی می‌کنه، از اینترنت دانلود می‌کنه، دوستان میان این‌جا می‌شینند و میگن که ما هرچه داریم از مردم داریم، ولی من هر چی دارم از مردم آگاه و بیدار و حامی دارم.ا

*
ا- آیا برای سوپراستار بودن یا ماندن، زمان مشخصی براش هست یا نه؟

*
ا- اول این‌که کسی که به اون درجه برسه، باید در حقیقت لیاقت‌اش را داشته باشه از هر جهت... از جهت هنری، چهره و شهامت. کار هنر شهامت هم می‌خواد. ما باید ببینیم در این دوره کسی را داریم که همه‌ی این خصوصیات را داشته باشه و تبدیل به یک سوپراستار بشه یا نه؟ شک نکنید این بچه‌هایی که اون‌جا هستند، در بین‌شون استعدادهای زیادی داریم که شاید هنوز کشف نشده‌اند، شاید امکان کار بهشون داده نشده صد در صد. فقط این‌که باید کار موسیقی را در سرزمین مادری پی‌گیر بود، کشف استعدادها را باید از اون‌جا شروع بکنیم و ببینیم که استعدادی وجود داره؟ اونا را بیاریم که تعلیم ببینند و اون کیفیت لازم برای سوپراستار شدن را پیدا کنند.ا

*
باید به دنبال استعدادها رفت و کشف کرد و امکانات را برای‌شان فراهم کرد، تعلیم داد و جامعه هم باید حمایت بکنه. ما همه به هم وصل‌ایم، چه بخواهیم، چه نخواهیم، همه‌مون به هم وصل هستیم.ا

*
من برای مردم هیچ کاری نکردم ولی تا اون جایی که تونستم، فکرم رسیده، زورم رسیده، بهشون عشق‌ام را دادم، اگر کم بوده ببخشید، خودم که گفتم کاری نکردم، مردم هم باید در صحنه باشند، برای هر کسی دست نزنند و هورا نکشند، این تشویق‌های الکی، سرانجام به شکل عادت درمیاد و نباید این‌جوری باشه.ا

*
مردم هم باید آرتیست خوب و مسئول را حمایت بکنند، در اون‌جا هست که تکلیف معلوم می‌شه و این که کدام آرتیست در کجا ایستاده. دست‌هامونو باید تو دست هم بذاریم و برگردیم مملکت مون... همان‌طور که گفتم من شخصن سیاسی نیستم اگر قرار بود سیاسی باشم باید می‌رفتم در یکی از گروه‌ها فعالیت می‌کردم، من اصلن این کار را بلد نیستم. من در باره‌ی اجتماعی حرف می‌زنم که توش دارم زنده‌گی می‌کنم. ا
*
ما باید به هم عشق بدیم، هیچ راهی هم نداریم، باید به این‌جا برسیم که درد مشترک و منافع مشترک داشته باشیم و برداشت درستی نیز از این‌ها داشته باشیم و وقتی که نداریم و هر کسی به فکر خودشه، عاقبت همینه که هست.ا
*

به عنوان یک خواننده، آرزوی من برای میهن‌ام سربلندی و افتخار و استقلال هست و برای بچه‌های میهن‌ام، برای خواهرها و برادرهام آرزوی خوش‌حالی دارم... این خوش‌حالی حق‌شونه، باید خوش‌حال باشند.ا
*
من هم به عنوان یک برادر، نه به‌عنوان یک آرتیست، من آرتیست نیستم، من برادر و هم‌وطن شما هستم مخلص‌تون هم هستم، تا اون‌جایی که استعدادم اجازه بده و توان داشته باشم، سعی می کنم کار خوب ارایه بدهم.ا
*
*
هجدهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*

Wednesday, June 2, 2010

SNAPSHOT

*
*
*
*
دوازدهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*

HANDCRAFT

*
*
*
*
دوازدهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*

Tuesday, June 1, 2010

ترانه هامو پس بده

*
*
*
*
یازدهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*

Monday, May 31, 2010

ایرج جنتی عطایی و مهرداد آسمانی

*
ضیافت واژه و ملودی و صدا در آلبومی تازه
*
*
*
در دوره‌هایی از تاریخ موسیقی پاپ ایران، رُخدادهایی به وقوع پیوسته که باعث دگرگونی و پیشرفت موسیقی پاپ شده و ورقی تازه بر این کتاب آهنگین افزوده است.ا
*
در دورانی که سرزمین‌مان، کوله‌باری سنگین از بحران‌ها و التهابات سیاسی اجتماعی و فرهنگی را بر دوش خسته‌ی خود می‌کشد، ترانه که بخش مهمی از فرهنگ هر سرزمینی را تشکیل می‌دهد، باید که ردای تازه‌ای بر تن کند و وظایف ویژه‌ی خود را در جهت اهدای روحیه‌‌ای قوی و مبارز و به دور از خسته‌گی‌های روزمره همراه با انرژی تازه برای مخاطبان‌اش فراهم آورد.ا
*
اینک یکی از تازه‌ترین و زیباترین ورق‌های کتاب موسیقی شکل گرفته و مخاطبان خسته از خارپاره‌های تکرار را، با خود تا انتهای باغی تماشایی دعوت می‌کند.ا
*
ایرج جنتی‌عطایی و مهرداد آسمانی، هنرمندان ارزش‌مند سرزمین‌مان، با یاری یک‌دیگر ورقی تازه و خوش‌اندازه از واژه‌ها و ملودی‌ها را بر کتاب موسیقی پاپ افزوده‌اند و این واژه‌های جادویی و ملودی‌های سحرانگیز را با صدای متفاوت و محزون «مهرداد» در رگ‌رگ من و تو جاری می‌کنند.ا
*
موسیقی غربت، نفس تازه می‌کند و با تازه‌گی خود، به روح مخاطبان‌ خسته‌اش، اکسیژن و طراوت می‌بخشد.ا
*
این‌جا ضیافت واژه و ملودی و صداست. این‌جا یک چشم‌انداز تازه‌گی و زیبایی‌ست. این‌جا سبزآباد ترانه است. این‌جا هنگامه‌ای‌ست بی‌همتا از بهار، که لحظه لحظه‌های‌مان، در تازه‌گی‌اش جوانه خواهد زد.ا
*
نخستین همکاری ایرج جنتی‌عطایی و مهرداد آسمانی، بی‌شک یکی از تاریخی‌ترین همکاری‌های دنیای ترانه‌ است که موسیقی غربت را، رو به جلو خواهند راند و طعم خوش ترانه‌ی حرفه‌ای را به من و تو خواهد چشاند.ا
*
باهم در انتظار منتشر شدن این آلبوم حرفه‌ای و متفاوت خواهیم نشست و در عبور پُرهمهمه‌ی آلبوم تازه، هم‌رنگ ترانه‌هایش و هم‌نفس ترانه‌خوان‌اش خواهیم شد.
ا
*
*
دهم خردادماه 1389 خورشیدی
*
*

Thursday, May 20, 2010

کوچولوی دوست داشتنی

*
ماهان آسمانی
*
*
ماهان کوچولو، پسر دوساله‌ی «مهرداد آسمانی»ا
*
*
سی‌ام اردیبهشت‌ماه 1389 خورشیدی
*

Monday, May 3, 2010

اپیزود 86

*
متن تازه‌ترین گفت‌وگوی تلویزیونی مهرداد
*
*
*
TALK SHOW
*
منصور سپهربند - تلویزیون امیدایران
*
مهرداد: خیلی خسته بودم و باید استراحت می‌کردم و هم‌چنین داشتم فکر می‌کردم که برای آینده کاری تازه‌تر و بهتر و جدی‌تر انجام بدهم که خوش‌بختانه به نتیجه رسیدم و کاری را که دل‌ام می‌خواست انجام بدهم الان داره انجام می‌شه.ا
*
ا* تهیه‌کننده کسی هست که آوازخوان باید نظر او را بپذیره و کارهایی را که تهیه‌کننده برای آلبوم انتخاب کرده را اجرا بکنه. البته به زور نمی‌شه کسی را وادار به این کار کرد و نمی‌شه به‌زور او را به استودیو بُرد، یعنی آوازخوان و تهیه‌کننده باید با هم توافق داشته باشند، اما به‌طور کلی این تهیه‌کننده هست که انتخاب می‌کنه از شعر و آهنگ و تنظیم‌کننده، استودیویی که باید کار ضبط اون‌جا انجام بشه، انتخاب کمپانی و نحوه‌ی تبلیغات آلبوم. پس باید بین تهیه‌کننده و آوازخوان توافق و تفاهم باشه، اما بیش‌تر مسئولیت برعهده‌ی تهیه‌کننده هست، کسی که شاعر و آهنگ‌ساز و نوازنده و استودیوی ضبط را انتخاب کرده...ا
*
ا* تهیه‌ی یک آلبوم صد تا صدوپنجاه‌هزار دلار هزینه داره و با ساختن میوزیک‌ویدیوها این هزینه بالاتر هم میره و همه‌ی این هزینه هم برعهده‌ی آوازخوان هست. شما بپرسید از کمپانی‌ها، آخرین باری که آلبوم یک خواننده را خریدند کی بوده؟ و آلبوم چه کسی بوده؟ آوازخوان بزرگ و کوچک هم نداره، کمپانی‌ها آلبوم هیچ آوازخوانی را نمی‌‌خرند، به همین راحتی.ا
*
خُب! حالا آوازخوان میاد و این هزینه‌ی آلبوم را تقبل می‌‌کنه، بنابراین باید بره در برنامه‌ها و کنسرت‌های مختلف بخونه تا بتونه هزینه‌ای که برای آلبوم صرف کرده را جبران بکنه. درحقیقت در این دوره از موسیقی غربت، خواننده‌ها دارند با هزینه‌ی شخصی خودشون موزیک را سرپا نگه می‌دارند و به این ترتیب عادلانه نیست که من بنشینم و درمورد کار دیگران قضاوت کنم.
ا
*
ا* من منیجر ندارم، خودم کارهامو انجام میدم و مسئولیت کارهای خودم را برعهده می‌گیرم. اصولن من در مورد همه حرف نمی‌‌زنم، اما اگر منیجر به معنی کباب‌زن و بندانداز و چمدون‌کش باشه، نه منیجر به درد نمی‌خوره. چون این‌جور منیجرها کارشون بیش‌تر بله‌قربان گفتن هست، یعنی این‌که خودِ خواننده پشت این ماجرا هست ولی به‌جای این‌که خواننده حرف بزنه، شخص دیگری حرف می‌زنه. درحقیقت خواننده خودشو پشت این شخصی که اسم‌اش منیجر هست مخفی می‌کنه و اگه اشتباهی هم پیش بیاد همه را به گردن منیجر میندازه و میگه من که خبر نداشتم.ا
*
بنابراین کسی که فرق بین میکروفن و اسپیکر را نمی‌‌دونه، نمی‌شه اسم‌اش را گذاشت منیجر. حالا فرض کنید من یک چنین منیجری دارم این‌جور منیجرها کارشون مثلن اینه که فرض کنید تلفن می‌زنه به مثلن آقای سپهربند و میگه که آلبوم مهرداد را نمی‌خرند، حالا چی‌کارش کنیم؟ خُب با این کار اول از همه آبروی خواننده را می‌بره، بعد آبروی شاعر و آهنگ‌ساز را و آلبوم را هم زیر سوال می‌بره.
ا
*
آقای سپهربند هم پیشنهاد میده که مثلن هفت هشت هزار تا از این آلبوم چاپ کنید، دوسه هزارتاشو در کنسرت‌ها بفروشید، بقیه را هم بدید مثلن آقای وارطان آوانسیان پخش کنه. این پیشنهادها می‌‌شه اما آلبوم کماکان به فروش نمیره. به چنین کسی نمی‌شه گفت منیجر و من برای کارم نیازی به چنین شخصی ندارم. اما اگه کسی باشه که این کار را بلد باشه، برای من تولید برنامه بکنه و بدونه که من کجا باید بخونم و کجا نباید بخونم، فرمانبر نباشه، بله‌قربان‌گوی من نباشه، با کمال میل، چرا که نه...؟
*
ا* من کماکان به شما عرض می‌کنم درمورد همه‌ی همکاران‌ام اگر کاری از من بربیاد براشون انجام میدم، اما این سوالی که شما مطرح می‌کنید را به شخص به‌خصوصی ربط ندید، من در مورد کسی حرف نمی‌زنم، اصلن وقت این حرف‌ها را ندارم، واقعن وقتشو ندارم که در مورد کسی حرف بزنم، ولی همین که شما پرسیدید من میگم هیچ‌کدام، به همین راحتی...ا
*
ا* ...ولی در مورد من هرگز نتونستند این کار را بکنند، من هر وقت خودم خواستم با کسی ارتباط داشتم و اگر نخواستم ارتباطم را قطع کردم. این همیشه در ذهن شما دوست خوب من باشه که اگر به من بگن که آقای سپهربند اینو گفت یا اونو گفت، من ارتباطم با شما خراب نمی‌شه چون شما را می‌شناسم. ولی اگر شخصی دهن‌بین باشه، حتمن تاثیر می‌ذاره و ارتباطش هم خراب می‌شه...ا
*
ا* البته من سال‌ها پیش در لس‌انجلس افتخار آشنایی با استاد ایرج جنتی‌عطایی را داشتم و بعد با هم رفیق شدیم و رفت‌وآمد خانواده‌گی داشتیم. چندین بار هم پیش اومد که نزدیک شدیم به این که من افتخار هم‌ترانه‌گی با ایرج عزیز را داشته باشم، ولی به دلایلی این اتفاق نیفتاد، دلایل‌اش را هم دل‌ام می‌خواد زمانی که خود ایرج جون هم هست مطرح کنم که چرا ایشون نپذیرفت. البته در اون هم‌کاری من قرار نبود بخونم، من به‌عنوان آهنگ‌ساز حضور داشتم و یکی از همکاران قرار بود ترانه‌های ایشون را بخونه که آقای جنتی‌عطایی گفتند که من با اون همکار اختلاف سیاسی دارم و بهشون ترانه نمیدم...ا
*
ا* ...درغیر این صورت هیچ پیام شخصی در این ترانه نیست و این ترانه حرف پنجاه سال هست، حرف دیروز و امروز و شخص به‌خصوصی نیست. کسانی هستند که ترانه‌های ایرج جون را خوندند و ایرج جون هنوز هم دوست داره که ترانه‌هاشو بخونند، دوست‌شون داره، بهشون عشق می‌ورزه و کسانی هم هستند که ترانه‌هاشو خوندند که ایشون از رفتارشون راضی نیست و در این ترانه میگه که چه کسانی باید ترانه‌ها را پس بدهند و به چه دلیلی باید پس بدهند. پس هیچ پیام شخصی به هیچ خواننده‌ی به‌خصوصی نداره...ا
*
ا* حتمن شده بود. با هم حرف زدیم. البته دوست ندارم که به گذشته برگردم، ولی اینو بگم که هدف‌های بزرگی در نظر بود، این‌که پای دلال وسط نباشه و خود هنرمندان این کار را انجام بدهند و هرکسی هم به پول‌اش برسه و قرار نبود که مجانی کار کنند. اما قرار بود که از درآمدش یک ساختمان تهیه بشه برای خانه‌ی هنرمندان و به اسم هنرمندان خارج از کشور، یعنی به اسم شخص به‌خصوصی نبود، این‌جوری هم نبود که بگویند این ساختمان مال حسن‌آقاست یا مال آقای کامبیزه، برای همه‌ی هنرمندان خارج از کشور بود. این پیشنهاد من بود که انجام هم نشد، ولی من بعد دیگه از این ماجرا جدا شدم و دیگه خبر ندارم که چرا شد و چرا نشد...ا
*
ا* این یکی از خواص کار هنری‌ست که گاه همکاری می‌کنند، گاه همکاری نمی‌کنند. این قسمت‌اش مهم نیست که کار می‌کنند یا کار نمی‌‌کنند یا حرف می‌زنند یا حرف نمی‌‌زنند. همان‌طور که گفتم من دوست ندارم به پشت‌سرم نگاه کنم و صادقانه اینو میگم، من جلو را نگاه می‌کنم که چاله جلوی پام نباشه، یعنی به آینده نگاه می‌کنم. من فکر می‌کنم این‌قبیل قصه‌ها و داستان‌ها را باید موکول کنیم به دوران بازنشسته‌گی، زمانی که کاری و حرف تازه‌ای نداریم بزنیم، می‌نشینیم واسه هم قصه تعریف می‌کنیم، مردم هم خوش‌شون میاد...ا
*
متن کامل این گفت‌وگوی جالب در
*
*
*
*
سیزدهم اردیبهشت‌ماه 1389 خورشیدی
*
*

Friday, April 23, 2010

مهرداد آسمانی

*
گفت‌وگو با«مهرداد» در شبکه‌ی امیدایران
*
*
*
آقای منصورسپهربند اعلام کردند که پس از گذشتِ دو سال، گفت‌وگویی اختصاصی با مهرداد آسمانی خواهند داشت.ا
*
این گفت‌وگو، روز یک‌شنبه دوم ماه می 2010، ساعت چهار بعدازظهر به وقت لس‌انجلس، هم‌زمان با سه‌و‌سی‌دقیقه‌ی بامداد روز دوشنبه سیزدهم اریبهشت به وقت ایران، از شبکه‌ی تلویزیونی امیدایران پخش خواهد شد.ا
*
چهارم اردیبهشت‌ماه 1389 خورشیدی
*

آلبوم تازه

می‌نشینیم
*
بر فواره‌ی رقصان ترانه
*
آسمان
*
چه نزدیک می‌شود!ا
*
*
*
سوم اردیبهشت‌ماه 1389 خورشیدی
*

یک آسمان ترانه

*
از آسمان
*
زلال‌ترین آواز می‌بارد
*
برای تشنه‌گی حنجره‌ی خاک
*
*
*
سوم اردیبهشت‌ماه 1389 خورشیدی
*

Sunday, April 4, 2010

ترانه‌هامو پس بده

*
طرح: سیروس کردونی
*
*
*
شانزدهم فروردین‌ماه 1389 خورشیدی
*

Friday, April 2, 2010

مهرداد

*
نگاه کردی تو چشمام کودتا شد
*
نوشته‌ی: فواد صادقیان
*
*
*
ا«مهرداد» خیلی وقت است که جزو خواننده‌گان محبوب من است و مهرداد آسمانی، آهنگ‌سازی‌ست که همیشه آرزو داشتم ترانه‌هایم را به دست ملودی‌های متفاوت و دل‌نشین‌اش بگذارم. مهرداد را با آهنگ «مریم» شناختم از آلبوم«برگ گل». آن‌روز‌ها این آهنگ گل کرده بود و آلبوم«برگ گل» من را با صدا و چهره‌ای به نام «مهرداد آسمانی» آشنا کرد. بعدترها فهمیدم خواننده‌ی ترانه‌های «عید غربت» و «لیسانس» که یکی دو بار شنیده بودم و شعرشان ورد زبان‌ام شده بود هم «مهرداد» است.ا
*
آهنگ‌هایش را پیدا کردم و گوش دادم و بیش‌تر از پیش به جنس صدا و موسیقی‌اش علاقه‌مند شدم. پس از انتشار آلبوم«غزال» با آهنگ ماندگاری به اسم «ماه من»، مهرداد به سراغ یکی از ترانه‌سراهای خوب دیارمان، یعنی« زویا زاکاریان» رفت و آلبوم متفاوت و دوست‌داشتنی‌ای به اسم «جادوی عشق» را آفرید. حالا او در ساختن همه‌نوع آهنگ تبحر خودش را ثابت کرده بود و با انتخاب ترانه‌های خوب نشان داد که به ترانه اهمیت خاصی می‌دهد، این را روند روبه‌رشدش در انتخاب موسیقی و ترانه نشان می‌دهد.ا
*
با هم‌کاری او و« شهیار قنبری» در آلبوم «عکس فوری» مشخص شد که او خواننده و آهنگ‌سازی نیست که درجا بزند، میل به پیشرفت و خلق فضاهای تازه و دل‌نشین در تک تک کارهایش دیده می‌شود. «عکس فوری» این را به ما نشان می‌دهد و همین‌طور چهار آهنگ از آلبوم «شب سپید».ا
*
قصدم این نبود که کارنامه‌ی مهرداد را مورد بررسی قرار دهم، فقط خواستم مقدمه‌ای باشد برای نوشتن اتفاق بزرگی که در ابتدای سال 88 برای من افتاد. ماه فروردین بود که به فکر افتادم چند ترانه را برای مهرداد آسمانی بفرستم و آرزو کنم که او پاسخ ای‌میل مرا بدهد. نوزدهم فروردین سال88، پیش از این‌که همه‌ی این ماجراهای بد برای کشورم اتفاق بیفتم، ترانه‌ای نوشتم به اسم«کودتا» برای صدای مهرداد آسمانی:ا
**
نگاه کردی تو چشمام، کودتا شد
نمی‌دونی چه آتیشی به‌پا شد
با یه افسون ِ چشمات قلب ِ من ریخت
یه شاه‌مهره تو قلب‌ام جابه‌جا شد
*
ترانه را کامل کردم و به همراه چند ترانه‌ی دیگر برای او فرستادم، کمتر از یک هفته‌ی بعد بود که «مهرداد» پاسخ ای‌میل مرا نوشت. در آن لحظه باورم نمی‌شد که دارم ای‌میلی از خواننده‌ی محبوب‌ام می‌خوانم. خوش‌حال‌تر شدم وقتی فهمیدم که از ایده و سوژه‌ی ترانه‌ی کودتا خوش‌اش آمده است.ا
*
اما این همه‌ی ماجرا نیست، کودتایی که در بیست‌ودوم خرداد 88 رخ داد، ضربه‌ی بزرگی به همه‌ی ما وارد کرد، اما باعث شد من با مهرداد آسمانی‌تری آشنا بشوم، مهردادی که روح بزرگی دارد و اهل به رخ کشیدن این بزرگی نیست. حرف‌هایی که در طول این چند ماه بین من و مهرداد رد و بدل شده است، به من ثابت کرد در انتخاب هنرمند مورد علاقه‌ام اشتباه نکرده‌ام. کاش می‌شد با کلمات او را وصف کرد.ا
*
در زنده‌گی، برادر نداشته‌ام چه برسد به برادر بزرگ‌تر، اما حالا خوش‌حال‌ام که مهرداد آسمانی مرا به عنوان برادر پذیرفته است و تجربیات‌اش را صمیمانه در اختیار من می‌گذارد. حتا اگر هیچ‌گاه همکاری هنری‌ بین من و او اتفاق نیافتد، من تا ابد این برادر بزرگ‌تر و هنرمند را می‌ستایم و امیدوارم او نیز هم‌چنان و همیشه با برادر کوچک‌ترش در ارتباط باشد.ا
*
سال 88 برای من آغازگر یک دوستی و برادری بود که برای همیشه طعم دل‌نشین‌اش به یادم خواهد ماند.ا
*
آرزو می‌کنم روزی هم، آن‌ها که با نام «مهرداد آسمانی» مشکل دارند و مغرضانه او را مورد هجوم و حمله قرار می‌دهند، با هنر و شخصیت او منصفانه برخورد کنند و او را بهتر بشناسند.ا
*
مهرداد در سال 89 آلبوم جدیدی خواهد داشت با ترانه‌های«ایرج جنتی عطایی». پس از بزرگانی چون زویا زاکاریان و شهیار قنبری، حالا ایرج جنتی عطایی به موسیقی و صدای مهرداد اعتماد کرده است و واژه‌ها را به دست ملودی‌آفرین او سپرده، مطمئن هستم که آلبوم زیبا و متفاوتی خواهد بود مثل همیشه. امیدوارم مهرداد در هر عرصه‌ای که قدم می‌گذارد موفق باشد.
ا
*
*
چهاردهم فروردین‌ماه 1389 خورشیدی
*
*

Tuesday, March 23, 2010

تقویم ایرانی - سال 1389

پاییز و زمستان
*

*

تقویم ایرانی - سال 1389

*
بهار و تابستان
*
*
*

Saturday, February 27, 2010

New Album

*
ایرج جنتی‌عطایی و مهرداد آسمانی، هم‌ترانه در آلبومی تازه
*
*
*
اتفاق مهمی‌ست و بس خوشایند و خجسته. می‌توان گفت سرزمین ترانه، بر نیمکت انتظار به تماشا نشسته است تا نخستین لحظه‌های تولدی شیرین را شاهد باشد ... این بهترین خبر را به چه شیوه‌ای باید رساند؟
*
شاید بهتر آن باشد که بگویم در زمستان‌خوابی‌ی ترانه، آن‌گاه که واژه‌ها و مضامین، همه‌ تکراری‌ست، طنینی خوش‌رنگ، تصویر یک‌نواختِ تکرار را پاره می‌کند و پیکرترانه در گل‌واژه‌هایی تازه تکثیر می‌شود و شیفته‌گان ترانه را در پشت انتظاری خوش‌تپش مبهوت می‌کند.
ا
*
قاصدک خوش‌خبر با زیباترین پیام از راه می‌رسد:ا
*
ا«ایرج جنتی‌عطایی» روشن‌ترین ستاره‌ی ترانه، بار دیگر با ‌واژه‌های نورآگین خود، به زنده‌گی من و تو نور می‌پاشاند.ا
*
ا«مهرداد آسمانی» نجیب‌ترین چشمه‌ی ملودی و صدا، بار دیگر با نسیم ساز و آواز خود، گوش‌ها را نوازش می‌دهد.ا
*
و اینک، این دو هنرمند برای نخستین بار، باهم، درکنارهم، همراه‌هم، هم‌ترانه می‌شوند تا درخشان‌ترین اندیشه و کلام را به‌همراهی زلال‌ترین نوا و آوا، در یک آلبوم تازه، به من و تو پیشکش کنند.ا
*
وقتی این خبر خوش را شنیدم باورم نشد. به همین دلیل با خالقین این آلبوم تازه تماس گرفتم و آن مهربانان این خبر را تایید کردند.ا
*
ا«ایرج جنتی‌عطایی» و اندیشه‌اش و آثار هنری‌اش نیازی به معرفی ندارد. ایشان سال‌هاست که به‌قول خودشان«ترانه‌ها را بر دوش خسته کشیده‌اند» اما با روحیه و ذوقی خسته‌گی‌ناپذیر هم‌چنان به آفرینش زیبایی ادامه می‌دهند و زنده‌گی ما را زیباتر می‌سازند.ا
*
ا«ایرج جنتی‌عطایی» هنرمندی‌ست همواره متعهد، این تعهد هم در دیدگاه و نوع رفتار اجتماعی‌اش درقبال سرزمین مادری دیده می‌شود و هم درقبال شیوه‌ی ارایه‌ی هنرش. اگر نظری بر گذشته‌ی هنری ایشان داشته باشیم به‌وضوح می‌بینیم که ایشان فقط با چند هنرمند محدود هم‌کاری داشته‌اند، با کسانی که هنرشان را باور دارند، با «واروژان»، «بابک بیات» و تعدادی اندک از هنرمندان. گمان نمی‌کنم کسی به یاد داشته باشد که «ایرج جنتی‌عطایی» به هر تازه‌آوازخوان بی‌استعدادی، به‌خاطر پول، ترانه داده باشد.ا
*
ایرج جنتی عطایی، همواره همکاران‌اش را خود انتخاب کرده و با این کار، کلام‌ و احساس‌اش را دراختیار هرکسی قرار نداده است. تعهد هنری ایشان تا بدان‌جاست که در سال‌های اخیر حتا از دادن ترانه به یکی از همکاران قدیمی‌اش امتناع ورزید و دلیل آن‌را اختلافات سیاسی ذکر کرد و تا به‌ اکنون نیز بر اعتقاد خود پای‌بند بوده است.ا
*
اگرچه که ترانه‌های ایرج جنتی‌عطایی، خاطره‌ساز بسیاری از زنده‌گی‌های مردم ما بوده است، اما من در این مجال، از خاطره سخن نمی‌گویم که به‌گمان من، خاطره‌سازی، بخش بسیار کوچکی از هنر ترانه است. چه بسا هستند ترانه‌هایی که از تکنیک ترانه و ارزش هنری، بی‌بهره بودند اما به دلایلی به‌ویژه بعد از فاجعه‌ی بهمن‌ماه 1357، شنیدن‌شان باعث یادآوری سال‌های خوبی و خوشی بود. بنابراین ویژه‌گی خاطره‌سازی ترانه، حُسن ترانه محسوب نمی‌شود.ا
*
آن‌چه که از ترانه‌های ایرج جنتی‌عطایی در همه‌ی این سال‌ها به‌جا مانده، نه فقط خاطره که بخش بزرگی از آثار ایشان را زیبایی واژه و معنا، تازه‌گی مضمون، خلاقیت در ارایه‌ی کلام و بهره‌وری مبتکرانه از آرایه‌های ادبی به‌ویژه در مضامین سیاسی و اجتماعی و استفاده‌ی درست از تکنیک ترانه تشکیل داده است.ا
*
این‌همه را نگفتم که از ایشان تعریف کرده باشم، آثار ایشان، دلیل گفته‌های من است و همین آثار هستند که بزرگی ایشان را در هنر ترانه ثابت می‌کنند. من پیش از این نیز گفته‌ام و بازهم تاکید می‌کنم که به باور من، در پرداخت مضامین سیاسی و اجتماعی و خلاقیت در این زمینه، هیچ ترانه‌سرایی به جایگاه«ایرج جنتی‌عطایی» نمی‌رسد.ا
*
ا«مهرداد آسمانی» اما داستان دیگری‌ست. مهرداد نه‌تنها صاحب یکی از درخشان‌ترین ذوق‌ها واستعدادهای هنری‌ست و هنرمندی بسیار متعهد است که صاحب یکی از نجیب‌ترین و سپیدترین قلب‌های انسانی نیز هست. او به معنای واقعی یک انسان با خصایل والای انسانی و شرافت شخصی و حرفه‌ای است.ا
*
مهرداد که شیوه‌ی موسیقی و آوازش را با آلبوم «جادوی‌عشق» تغییر داد و روند تازه‌ای درپیش گرفت، با انتشار هر آلبوم، خلاقیت و استعداد خود را بیش از پیش به همه‌گان نمایاند. پس از آلبوم«جادوی‌عشق»، آلبوم‌های «آخرین‌خبر»، «عکس‌فوری»، «مانیفست» و تک‌ترانه‌های ا«کیوکیوبنگ‌بنگ»، «شب‌سپید»، «شک‌می‌کنم» و نیمه‌ای از آلبوم «شب‌سپید» که موسیقی و صدای مهرداد را با خود دارد، شاهدان استعداد و خلاقیت هنری مهرداد هستند.ا
*
مهرداد دوسال اخیر را در سکوت به‌سر برد و به هیچ حرف و شایعه و خبری نیز در این زمینه اهمیت نداد چرا که کار بسیار مهم‌تری داشت. مهرداد در این دو سال سکوت، در تدارک یک کار بزرگ بود، کاری بزرگ‌تر از کارهای چند سال اخیرش. او به‌جای پرداختن به حرف ‌وحدیث‌ها و برگزاری کنسرت‌های ناموفق و کم‌جمعیت و مصاحبه‌های مکرر و بیهوده، همراه با «ایرج جنتی عطایی» به آفرینش آثاری پرداخت که بی‌شک تحول بزرگی در صنعت ترانه خواهد بود.ا
*
و حالا دو خالق اثر، دو هنرمند متعهد و خلاق، همراه هم هستند تا زیباترین‌ ترانه‌ها را به مردم‌ سرزمین‌شان پیشکش کنند و چه شنیدنی خواهد بود این کار تازه و چه اتحادهنری خوشایندی‌ست اتحاد این دو هنرمند متعهد. به‌نظر می‌آید که این تیم تازه‌ی هنری، تیمی بسیار نیرومند است. اکنون باید انتظار کشید و دید که با انتشار انواع آلبوم‌های تازه در سرزمین ترانه، کدام خالقین اثر وزنه‌ی سنگین‌تری هستند و ذوق و خلاقیت بیش‌تری دارند و می‌توانند ترانه را به جلو ببرند. ا
*
از تعداد ترانه‌ها و مضامین آن‌ها در این آلبوم تازه و نیز شیوه‌ی کار و تنظیم‌کننده‌ی آهنگ‌ها، درحال حاضر اطلاع دقیقی ندارم، اما در آینده‌ی نزدیک، با خالقین اثر تماس خواهم گرفت و اطللاعات بیش‌تری از این آلبوم را در اختیار شما قرار خواهم داد.
ا
*
*
هشتم اسفندماه 1388 خورشیدی
*