Monday, February 25, 2008

شاه‌کاری به نام کیوکیوبنگ‌بنگ

*
کیوکیوبنگ‌بنگ، شاه‌کاری در موزیک ایرانی
*
*
*کیوکیوبنگ‌بنگ، ترانه‌ای بلند و طولانی‌ست به مدت دوازده یا سیزده دقیقه که با همکاری یک تیم حرفه‌ای یعنی مهرداد آسمانی، زویا زاکاریان، گوگوش و منوچهر چشم آذر به‌دنیا آمد . این تک‌ترانه‌ی زیبا و ماندنی، به شکل آلبوم به بازار ارایه شد.ر
*
* هدف شاعر در این ترانه، درواقع مرور تاریخی سه نسل است و کاری‌ست بسیار متفاوت، ضمن این‌که این ترانه سرفصل تازه‌ای در ترانه‌سرایی غربت است.ر
*
* کیوکیوبنگ‌بنگ در سال 2003 برای نخستین بار همراه با یک دی‌وی‌دی، از سوی شرکت ترانه منتشر شد.ر
*
وارطان آوانسیان یکی از مدیران شرکت«ترانه» از کیوکیو بنگ‌بنگ به عنوان گران‌بهاترین ترانه‌ی تاریخ موسیقی ایران یاد می کند چرا که این ترانه را قصه‌ی سه نسل در آینه‌ی زمان می‌داند.ر
*
*
زویا زاکاریان در شماره ی 840 مجله‌ی«جوانان» سال 2003 ، در این باره می‌گوید:ر

ر«وقتی که با مهرداد آسمانی خواننده و آهنگ‌ساز جوان آشنا شدم، ترانه‌ی کیوکیوبنگ‌بنگ را دراختیار اوگذاشتم ... باورکردنی نبود !!! آن‌چه را که در ذهن خود می‌پنداشتم مهرداد برای‌ام مهیا کرد. مهرداد آهنگ این شعر بلند را ساخت و چه زیبا از عهده‌ی این کار برآمد...»
ر
*
*
مهرداد آسمانی آهنگ‌ساز ترانه‌ی «کیوکیوبنگ‌بنگ» که آهنگی به‌واقع شاه‌کار برروی متن زیبای این ترانه ساخته است، در گفت‌وگویی با مجله‌ی تهران، در باره‌ی کیوکیوبنگ‌بنگ چنین می‌گوید:ر
*
ر«آغاز همکاری من با خانم گوگوش به دنبال یک تلفن بود. من یک آهنگ ساخته بودم به نام کیوکیوبنگ‌بنگ که قرار بود آن را من بخوانم و زویا هم شعر آن را دکلمه کند، ولی به دلیل این که زویا دو ترانه به نام‌های دست من نیست و فاصله را برای خانم گوگوش نوشته بود و خانم گوگوش هم در کانادا بود و فرصت اجرای آن را نداشت، من از زویا درخواست کردم که اجازه‌ی این دو ترانه را از خانم گوگوش بگیرد تا من آن‌ها را اجرا کنم چون می‌خواستم هر چه زودتر آلبوم خودم را تمام کنم .ر
*
* زویا هم تماس گرفت و خانم گوگوش سخاوت‌مندانه این دو ترانه را در اختیارمن قرار داد. خانم گوگوش ترانه‌ها را ازخانم زویا خریده بود و من هم پول آن‌ها را به حساب خانم گوگوش در بانک گذاشتم.ر
*
* بعد از این که این ترانه‌ها را خانم گوگوش به من سپرد، یک روز خانم زویا به من تلفن زد و گفت من برای خانم گوگوش ترانه ی کیوکیوبنگ‌بنگ را خوانده‌ام و او از این ترانه خوش‌اش آمده و دوست دارد آن را اجرا کند.ر
*
* من وقتی این خبر را شنیدم و دیدم که گوگوش شش‌ماه قبل آن دو ترانه را سخاوت‌مندانه در اختیارمن قرارداد، من هم با کمال‌میل گفتم من حرفی ندارم، این ترانه مال گوگوش است و چون دوست دارد، آن را اجرا کند.ر
*
*حتا قرار نبود که آهنگ آن را من به خانم گوگوش بدهم، بنابراین چهار آهنگ‌ساز روی آن ترانه کار کردند ولی کارشان نتیجه‌ای نداد تا این که خانم زویا از من خواست تا آهنگی را که من برای ترانه‌ی کیوکیوبنگ‌بنگ ساخته بودم، تلفنی برای خانم گوگوش بخوانم.ر
*
* چون آهنگ آماده بود و با متن ترانه از هر نظرهم‌خوانی داشت و به‌این موضوع هم خود خانم گوگوش در مصاحبه‌ی مطبوعاتی اشاره کرده و خانم زویا هم حضور داشت و حرفی را که می‌زنم بدون سند و مدرک نیست.ا
*
*آهنگ را برای خانم گوگوش خواندم و او از آهنگ خوش‌اش آمد و نتیجه این شد که آهنگ را به منوچهر چشم‌آذر دادیم تا آن را تنظیم کند.ر
*
*بعد هم که خانم گوگوش به امریکا آمد و آن را در استودیو اجرا کرد و ضبط شد.ر
*
* بنابراین یک جرقه توسط خانم «زویا زاکاریان» که ترانه‌ی کیوکیوبنگ‌بنگ را برای خانم گوگوش خوانده بود باعث این همکاری شد درحالی که من خودم را برای خواندن کیوکیوبنگ‌بنگ آماده کرده بودم و پول ترانه را هم به خانم زویا داده بودم، ولی وقتی خانم گوگوش آن را خواست با کمال‌میل ترانه را به‌ایشان واگذار کردم.ا
**ر
* من دوست دارم هر چه زودتر این دو نازنین با یک‌دیگر همکاری خود را آغاز کنند، چون هم خانم زویا زاکاریان هنرمند بسیار خوبی است و هم خانم گوگوش بسیارهنرمند است. ولی برسر تعیین تکلیف کردن‌ها، بین‌شان اختلاف به‌وجود آمد، چون خانم گوگوش کسی نیست که بتوان برای‌اش تعیین تکلیف کرد و همان‌طور که گفتم آرزو دارم همکاری آن‌ها دوباره از سر گرفته شود.»
ر

* *

هفتم اسفند ماه 1386 خورشیدی
**

Tuesday, February 19, 2008

ترانه‌ی سروته نوار

*
نگاهی به تنظیم ترانه‌ی«سروته نوار»ر
*
آلبوم«عکس فوری»ر
*
*
یکی از زیباترین تنظیم‌های مهرداد آسمانی، تنظیم ترانه‌ای با نام سر ته نواراست. سرو ته نوار، ترانه‌ی جدیدی بود که بر روی آهنگی قدیمی از پرویز خان اتابکی نوشته شد.ر

* ستاره آی ستاره با آهنگ «پرویز اتابکی» ، شعر«شهیار قنبری» و تنظیم «واروژان» در سال 1348 اجرا شده بود، این ترانه، عاشقانه‌ی زیبایی بود که در زمان خود بسیار مورد استقبال قرار گرفت.ر
*
* سی پنج سال بعد، ترانه سرای«ستاره آی ستاره» برروی همان آهنگ قدیمی پرویزخان اتابکی، ترانه‌ای تازه نوشت از جنس این زمان، تند و معترض و فریادگر، با نام سرو ته نوار ... این بار، مهرداد آسمانی با تنظیمی نو و مطابق با فضای امروز، تن‌پوشی تازه و برازنده بر پیکر ترانه‌ی جدید پوشاند و خود نیز صدای فریاد بُغضی چندساله شد.ر
*
* ملودی هر دو ترانه، یک‌سان است اما تنظیم با توجه به این که دیگر در فضای سی‌وپنج سال پیش نیستیم، به‌کلی تغییرکرده و همان‌گونه که متن ترانه بیان‌گراحوال زمان حال است، تنظیم ترانه نیز بسیار موفق هم‌گام با متن آن پیش رفته است...ر
*
* مهرداد در پی انتقال حس سرکش و معترض متن سروته نوار، ترانه را با ریتمی تند که هماهنگ با ریتم زنده‌گی امروز است، به زیبایی و بسیار درست تنظیم کرد و در این کار بسیار موفق بود.ر
*
* ** **
ر«مهرداد» در این باره می‌گوید:ر
*
آهنگ ستاره آی ستاره 8/6 ضبط شده و سروته نوار 4/4 هست و این، دو داستان مختلف هست، اگر کسی کاری را بر عهده می‌گیرد و می‌خواهد به شکلی تازه باز خوانی کند، باید که کار تازه‌ای انجام بدهد.
ر
*
ر«ستاره آی ستاره» در زمان خودش فوق‌العاده بوده و باید در زمان خودش استفاده می‌شده که شده، و توانایی که ستاره آی ستاره داشته آن‌قدر زیاد بوده که امروز می‌توانیم از آن استفاده کنیم و این امتیاز برای آقای اتابکی ست.
ر

*
امروز اگر بخواهیم به موسیقی دنیا نگاه کنیم می‌بینیم که موسیقی دنیا بیش‌تر براساس ریتم است، و این زمان، زمان ریتم ... من فکر می‌کنم با توجه به این‌که در این دوره کار موسیقی می‌کنم باید با زمان خودم پیش بروم، اگه بخواهم کاری را بازخوانی کنم، کاری را که موفق بوده و آهنگ‌سازش هم آهنگ‌ساز بسیار خوبی بوده و در آن زمان هم آن آهنگ خیلی خوب کار کرده، باید این کار را به نوعی اجرا کنم که نفسی تازه در آن باشد و به همین دلیل هم ریتم را عوض کردم چون هر ریتمی برای زمان خودش خوب است.ر
*
شاید سی سال دیگر، جوان دیگری بیاید و این آهنگ را به گونه‌ای دیگری ضبط کند، یعنی از برداشتی که از موسیقی زمان خودش دارد، آهنگ را ضبط کند. من آن ملودی را ارنجمنت کردم و فکرم این بود که به موسیقی امروز نزدیک باشد... توجه داشته باشید که من در مورد دانش موسیقی حرف نمی‌زنم، دارم در مورد نگاه به موسیقی حرف می‌زنم وگرنه از نظر دانش که همه آگاه‌اند که آقای اتابکی استاد هستند و کارشان فوق‌العاده زیباست، ولی نگاه، نگاه متفاوتی ست با نگاهی که من دارم یا انسان‌های دیگر دارند.ر
*
به همین دلیل است که من فکر می کنم اگر یک هنرمند آلبوم‌اش را بعداز پانزده سال یا بیست سال ری‌ارنج بکند کار بسیار خوبی ست، یعنی شما ورژن دیگری از آن آهنگ را خواهید شنید که نو و تازه است.ر
**
اما می‌دانم که برای طرفداران خانم گوگوش «ستاره آی ستاره» دل‌نشین‌تراست چون صدای گوگوش را با خود همراه دارد. ولی شما صدای من و صدای گوگوش را در این دو ترانه در نظر نگیرید و آهنگ‌ها را بدون اجرا گوش کنید، بعد تغییرات دو زمان مختلف را در این دو کار حس خواهید کرد، یعنی مشخص است که ملودی جان تازه‌ای گرفته و هم‌گام با امروز هست. ر
*

یکم اسفند ماه 1386 خورشیدی
*

Friday, February 15, 2008

تاثیرمتقابل موسیقی وسینما بریک‌دیگر

*
مهرداد آسمانی
*
ترانه‌خوان و آهنگ‌ساز سرشناس و موفق روز
*
از تاثیر شگفت‌انگیز موسیقی برسینما
*
و نیز تاثیر سینما برموسیقی می‌گوید
*
*
*
تاثیر شگفت‌انگیزی که موزیک برسینما وسینما برموزیک گذاشته، قصه‌ای شنیدنی دارد که از زبان یکی‌از آهنگ‌سازان جوان وموفق روز«مهرداد آسمانی» با نکاتی جالب، کالبدشکافی یک دوره‌ی طولانی از سینما و یادآوری چهره‌هایی که نقش بسیارسازنده و ماندنی براین دوهنرهمه‌گیر داشتند، همراه است.ر
*
قصه‌ای که درهفته‌های آینده، از زبان چهره‌های تاثیر‌گذار براین دو هنر نیز می‌شنویم.ر
*
مهرداد می‌گوید:ر
*
از آن روزها که «فردین» با آن چهره‌ی دل‌نشین و بازی نرم خود، آوازهای کوچه‌باغی و ترانه‌های مردمی را با صدای ایرج در فیلم‌ها می‌خواند، سال‌های درازی گذشته است. ولی درحقیقت، همان دوره بود که تاثیر حیرت‌انگیز موزیک و ترانه را برسینما و جذب تماشاگران نشان داد.ر
*
آن روزها وقتی تماشاگران، سینما را ترک می‌گفتند، زیر لب، همه‌ی آن آوازها را می‌خواندند و جوانان عاشق و مستان نیمه‌شب نیز، فریاد دل خود را با همان آوازها، در زیر سقف شهر رها می‌کردند.ر
* *
مثلث فردین، ایرج، منوچهر اسماعیلی، مثلث فروش بدون چون‌وچرای فیلم‌ها و پُرشدن صدها سالن سینما در سراسر ایران بود. همان زمان بود که کارگردانان، به اعجاز موزیک و ترانه در سینما پی بردند و به‌مرور، فیلم‌ها با چند آهنگ و ترانه و بعد با یک موزیک متن موثر و هم‌سنگ با فیلم، تضمین فروش و محبوبیت خود را تثبیت می‌کردند.ر

ر *
این هم‌آغوشی موزیک و سینما، دوره‌های کوتاه‌مدت دیگری هم در گذشته داشتند، ولی بعد اوج این تاثیر، با فیلم های مشترک گوگوش وبهروز وثوقی و بعد حضور داریوش، ابی، شهرام شب‌پره و نامداران دیگر در سینما، به شیوه‌ی دیگری آغاز شد و به اوج رفت.ر
*
هم‌پا و هم‌صدا شدن موزیک و سینما، آغاز دیرپاتری هم داشت. آن روزها که دلکش و ویگن و بعد پوران و گلپا، عاشقانه‌های خود را با قصه‌ی فیلم‌ها آمیختند، اولین جاذبه‌های این تاثیرگذاری‌ها را نشان دادند.ر
*
هرچه سینمای ایران به پیش رفت، این تاثیرگذاری متقابل، بیش‌تر گسترده شد. چه خواننده‌گان مرد چون عارف و روان بخش و چه زنان خوش‌آواز چون عهدیه که بیش از همه‌ی خواننده‌گان زن، صدای‌اش در فیلم‌ها طنین انداخت و به جای ستاره‌گان محبوبی چون فروزان، آذر شیوا و ده‌ها ستاره‌ی دیگر خواند، عاملی شدند تا تماشاگر را از همه‌ی سنین، مشتاق‌تر به سالن‌ها بکشند وآوازهای‌شان نیز ورد زبان‌ها شد.ر
*
در سال‌های بعد، لیلا فروهر، شهره صولتی و نوش آفرین، هم خود به‌عنوان بازیگر و هم‌ صدای‌شان به‌عنوان چاشنی فیلم، وارد میدان سینما و موزیک شدند.ر
*
شاید آن روزها، کمتر کسی به این نکته توجه کرد که به همان نسبت که موزیک و ترانه، نقش سازنده‌ی خود را ایفا می کنند، به همان نسبت، سینما نیز بر موزیک، تاثیرعمیق خود را می‌گذارد و آهنگ‌ها و ترانه‌هایی که در فیلم‌ها اجرا می‌شد، رکورد فروش میلیونی برجای می‌گذاشت.ر
*
اجازه بدهید قبل از سینمای ایران، به سراغ سینمای هند برویم که نقش موزیک تا هفتاد درصد ساختار فیلم‌ها را تشکیل داده و می‌دهد و کار تاثیر موزیک هندی بر سینما و بازیگران، تا آن‌جا کشید که بازیگرانی که در فیلم‌ها، آواز خواننده‌گان معروف را لب می‌زدنند ، حتا به صحنه‌ی کنسرت‌های صدهزارنفری در امریکا و اروپا دعوت می‌شوند تا هم‌چنان درصحنه لب بزنند و تماشاگران را به اوج ببرند و خواننده‌گان اصلی، در پشت‌پرده فقط می‌خوانند و البته پول پارو می‌کنند.ر
*
نمایش فیلم‌های هندی در ایران و استقبال پرشور مردم از این آثار، به‌جرات تا شصت‌درصد به موزیک و آوازهای فیلم‌ها بسته‌گی داشته و مردم با وجودی که زبان هندی نمی‌دانستند ولی آوازهای فیلم‌های هندی را می‌خواندند.ر

همین نقش را در سینمای خودمان نیز شاهد بودیم. چه کسی آهنگ «پُل» را در فیلم ماه‌عسل فراموش می‌کند؟ چه کسی «فریاد زیر آب» داریوش، سلطان قلب‌ها، «غلام ژاندارم» با صدای عارف، رقاصه با صدای عهدیه و صدای فرهاد در رضاموتوری، صدای سوسن را در فیلم‌های کیمیایی و صدای آغاسی را در فیلم‌هایش از یاد می‌برد؟ اگر قصه‌ی فیلم‌ها و نام بازیگران فیلم از خاطره‌ها رفته باشند، هرگز این ترانه‌ها از ذهن ها پاک نمی‌شوند.ر
*
من با شما به سینمای امریکا برمی‌گردم، در همین سال های اخیر، آهنگ جاودانه‌ی تایتانیک با صدای سلن دیان، نه تنها آن صحنه از فیلم را نیز جاودانه کرد، بلکه این اثر تا قلب و روح میلیون‌ها انسان در سراسر جهان نفوذ کرد.ر
*
من وقتی به تاریخ سینمای سرزمین خودمان سری می‌زنم و قصه‌های فیلم‌های ماندنی پُرفروش را می‌خوانم به این نتیجه می‌رسم که موزیک و ترانه، سینمای ما را نجات داده و سینما نیز به همان نسبت در نفوذ و گستره‌ی موزیک ما، نقش بازی کرده است.ر
*
تولید کننده‌گان موسیقی در ایران بر این اعتراف دارند که بالاترین فروش صفحات و نوارها در ایران متعلق به همان ترانه‌ها و آوازهایی بود که در فیلم‌ها اجرا می‌شد، همین مسئله را تهیه کننده‌گان موزیک در امریکا نیز تایید می‌کنند و می‌گویند فروش بیست‌وسه میلیونی آهنگ تایتانیک با صدای سلن دیان و ده‌ها آهنگ و ترانه‌ی دیگر در فیلم‌ها شاهد این مدعاست.ر
*
نقش موزیک متن، حتا در زمان سینمای‌صامت، در فیلمی چون عصرجدید چارلی چاپلین خود را نشان می‌دهد.
ر
*
بعد ها همین نقش در فیلم‌های جاودانه‌ی سینما چون لاواستوری( قصه‌ی عشق) و گاد فادر (پدرخوانده) و در ده‌ها فیلم دیگر به اثبات می‌رسد.ر
*
از سی سال قبل از انقلاب، این هم‌آوایی، در یاری موزیک برسینما وسینما بر موزیک بود که اسطوره‌ها و جاودانه‌های موزیک سینما را پدید آورد، چه نامدارانی در سینما که خود مجری آواز بودند و چه آوازهای در متن، که همراه آن‌ها در فیلم حرکت می‌کرد و باعث شد که به طلایی‌ترین دوران خود دست یابند و معجزه‌ی این تاثیرات متقابل بود که سینما و موزیک ما را برپا نگه داشت.ر

*
*
بعد از انقلاب
*
مهرداد به فیلم‌های بعد از انقلاب اشاره می‌کند و به ستاره‌گان بعد ازانقلاب که به جرات در طی سی سال، ما حتا سی فیلم پُرفروش و جاودانه نداشتیم. ما درطی سی سال، حتا سه ستاره که به سایه‌ی اسطوره‌ها هم برسند، نداشتیم و اگر یکی دو نفر با تکیه برهنر بی‌مانند شان در سینما ماندنی شدند، در مقابل سی سال، اندک‌ترین به حساب می‌آیند.ر
*
من اعتقاد دارم غروب موزیک و ترانه در فیلم‌ها، در این مسئله بسیار نقش داشت. می‌بینم که اخیرن سینمای داخل هم به فکرافتاده، چه در سریال‌ها و چه فیلم‌ها، ترانه‌ها و آوازها و موزیک متن‌های حساب شده در جان‌بخشیدن به سینمای کم‌رنگ و از نقش‌افتاده، وارد عرصه شده است.ر
**
من براین باورم که حتا اگر امروز، سرمایه‌گذارانی در خارج، فیلم هایی بسازند که از هنرمندانی چون گوگوش، بهروز وثوقی و داریوش بهره بگیرند و معجزه‌ی آهنگ و ترانه را به کارگیرند، بعد از سال‌ها میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان به درون سینماها می‌کشانند. البته در کنار این چهره‌ها، تازه نفس‌ها و جوان‌های هنرمند و مستعد نیز باید باشند که نسل جوان را به این سالن ها جذب کنند.ر
*
من مطمئن هستم که بسیاری از دست‌اندرکاران سینما و موزیک، خیلی مستند و مستدل می‌توانند تاریخ هم‌آغوشی موزیک و سینما و تاثیر متقابل آن‌ها را با توجه به خاطرات خود و تجربیاتی که دارند، بیان کنند و مسلمن می توانند برای بسیاری از فیلم‌سازان و آهنگ‌سازان، روشن‌گر این موضوع باشند.
ر
**
*
مجله‌ی جوانان - چاپ لس‌انجلس
*
به تاریخ هفتم فوریه‌ی 2008 میلادی
*

Friday, February 8, 2008

گفت‌و‌گوی مهرداد و مجله‌ی تهران- بخش دوم

*
بخش دوم گفت‌وگوی
*
ر«مهرداد آسمانی» و مجله‌ی«تهران»ر
*
بیست‌وپنجم ژانویه‌ی 2008 میلادی
*
*
*
ر- به نظر شما در این چند سال که در امریکا زنده گی کرده اید و با رسانه ها و نشریات مختلف سرو کار داشته اید ، آیا مافیای هنری در لس انجلس وجود دارد؟
**
ر- خیر
*
**
ر- کاری ، توسط رسانه های مافیایی یا دست اندکاران ، بزرگ و مشهور می شوند ولی هنرمندانی با صدا و تجربه ی خوب، حتا پس از بیست سال سابقه ی هنری و توانایی گردآوردن بیش از هزار نفر در یک کنسرت به طور انفرادی، نمی توانند مثلن در کنسرت لاس وگاس شرکت کنند ؟
*
ر- اگر مافیای هنری وجود داشت پس هر بی هنری نمی توانست بخواند! نباید بگویید مافیای هنری وجود دارد، باید بگویید که این جا بی در و پیکر است که هر کسی می تواند هر کاری بکند.ر
*
*
*
ر- پس چه گونه است که وقتی یک هنرمند تحصیلکرده و متبحّر ، کنسرت می گذارد ، کاری می کنند که بیش از صد نفر در کنسرت او شرکت نکنند؟ یا این که اتفاق افتاده که خواننده ای با تمام شایستگی و مزایای لازم ، وارد جامعه ی هنری شده و اتفاقن گُل هم کرده ، ولی پس از یک آلبوم ، ناگهان ناپدید می شود؟
*
*
ر- من می گویم مگر کسی می تواند مانع خرید بلیت توسط مردم شود ؟ صدا و هنر خوب را هیچکس نمی تواند ساکت کند. اسم مافیا ، نام اشتباهی ست . مافیا به گروه خطرناک بزرگی خطاب می شود که هر چه می خواهند ، می کنند ، ولی ما چنین چیزی در این جا نداریم.ر
*
*
*
ر- آقای آسمانی! آیا تازه واردین جامعه ی هنری را می شناسید؟ در جریان فعالیت های شان قرار دارید ؟
*
ر- پس از عمل جراحی روی پایم ، مجبور شدم دو ماهی در خانه استراحت کنم و به تماشای تلویزیون های بیست و چهار ساعته بنشینم . آن زمان بود که با یک سری از همکاران جدیدم آشنا شدم.ر
*
*
*
ر- آیدین را می شناسی ؟
*
ر- بله.ر
*
*
*
ر- او پسر خانم شورانگیز خواننده ی مستعد است. دایی اش آهنگ ساز است ، صدایش هم خوب است. در زمینه ی خواننده گی ، نزد امریکایی ها تعلیم دیده و چند کمپانی امریکایی خواهان همکاری با او بوده اند ، ولی مردم می گویند که جلوی کنسرت اش ، سنگ انداختند.ر
*
ر- البته من نمی دانم سنگ اندازها چه کسانی هستند.ر
*
*
*
ر- از دید من و همکارانم در مجله ی بین المللی تهران و با توجه به تجربه ای که داریم ، این سنگ اندازها و کارشکن های حرفه ای ، مافیای هنری در جامعه و در شهر فرشته گان هستند. و اما یک سوال دیگر ، خانم میراث را چه طور ؟ ایشان را می شناسی ؟
*
ر- پانزده سال پیش ، برای کار آهنگ نزد من آمدند ، صدای شان خوب بود ، تِم ایرانی داشت ، ولی باید روی آن صدا کار می کردند.ر
*
*
*
ر- باز هم می پرسم : چرا جوانانی که ما دست اندرکاران هنری ، استعداد و توانایی آن ها را قبول داریم و از صدا و قیافه و هنر خوبی هم برخوردار هستند ، نمی توانند وارد صحنه شوند و اگر هم بشوند ، ماندگار نیستند؟ ولی افراد دیگری که فاقد هر گونه صلاحیت هستند ، به جامعه ی هنری وارد می شوند و تا سال های سال هم باقی می مانند؟
*
ر- به نظر من مقصر مردم اند ، بلیت خریدن یا نخریدن ، دست مردم است . آیدین را مجله ی بین المللی تهران حمایت کرده ، رادیو بیست و چهار ساعته ی ای.ام او را ساپورت کرده ، همین طور کوروش بی بی یان در تلویزیون جام جم ، پس چرا جلوی کنسرت اش سنگ انداخته شد ؟
*
این مردم هستند که تعیین کننده اند. حمایت آن ها چه به حق باشد و چه ناحق ، سرنوشت ساز است . من فکر می کنم که شناخت هنرمند خوب و حمایت از او ، وظیفه ی مردم است. اگر جامعه نسبت و به هنرمند ، دقیق و پیگیر و علاقه مند باشد ، کنسرت ها با موفقیت رو به رو می شوند.ر
*
*
*
ر- من در مورد کنسرت صحبت نمی کنم ، من از هنرمندان می گویم . چند سال پیش خواننده ی جدیدی داشتیم به نام عباس موسوم به مارسفید. با دویست تا سیصد هزار دلار وارد جامعه ی هنری شد ، آقایان شب خیز و بی بی یان هم اسپانسر او بودند ، هر روز برنامه هایش پخش می شد ، ولی موفق نشد.ر
*
*ر- شما همان حرف مرا تایید می کنید. اگر مافیا وجود داشت به گونه ای عمل می کرد که تمام بلیت ها خریداری شود. پس این مردم بودند که او را همراهی نکردند . واقعیت این است که انتخاب مردم ، چه درست ، چه نادرست ، همیشه ملاک و معیار می شود. ر
*
*
*
ر- چه طور می شود که مثلن شما به یک رسانه ، دو هزار ، یا بیست هزار یا اصلن دویست هزار دلار پول می دهید صدای تان در یک مقطع کوتاه زمانی پخش می شود ، بعد ناگهان محو می شوید؟
*
*
ر- چرا شهرام شب پره و ستار محو نشدند؟ چرا مرا محو نکردند ؟ من می گویم که شهبد نوری ، غیر از یک دوستی قدیمی ، حتمن به هنر من اعتقاد دارد که عکس مرا روی جلد مجله اش می برد. من وجود مافیای هنری را قبول ندارم ولی دسته بندی و یارکِشی هنری را قبول دارم.ر
*
*
*
ر- پس دسته بندی و یارکِشی هنری ، در واقع ممکن است وسیله ی غیر منصفانه ی دیگری برای گردش کارهای مافیای هنری باشد ، که هدف ناحق سردسته ها را تامین نموده و سبب شود تا افراد مستعد ، به هدف برحق خود نرسند. البته این باور را می پذیریم که مردم ، آینده را می سازند ، اما در این جا از هنرمندان تازه از راه رسیده صحبت می کنیم که به نوعی نمی توانند وارد گود شوند.ر
*
ر- در تمام بیزنس ها ، دسته بندی و یار کِشی هست. من در این جا از همین فرصت استفاده کرده و اعلام می کنم که اگر پنج تا خواننده ی خوب دختر (چون خواننده ی مرد به وفور وجود دارد) پیدا کردید که صدای خوب و درستی داشتند و به درد خواننده گی می خوردند ، من مجانن به آن ها آهنگ می دهم ، پول آهنگ نمی گیرم و خودم هم معرفی شان می کنم.ر
*
من در هیچ دسته بندی و گروهی نیستم ، طرف هیچ گروهی را هم در هیچ زمانی نگرفته ام . البته رفقایی دارم که از ابتدای راه تا به امروز با من همراه و همکار بوده اند ، که هرگز آن ها را رها نمی کنم. من می گویم جامعه ی هنری ما دارد رو به زوال می رود. کمپانی های موسیقی ، هر روز بیش از دیروز اُفت می کنند ، کنسرت ها هر روز بدتر می شوند ، چرا ؟ چون مثلت مردم ، هنرمند ، رسانه ، هیچ یک کارشان را درست انجام نمی دهند.ر
*
*
*
ر- به نظر شما ، وظایف هر یک چیست؟
*
ر- مردم باید هنرمند خوب را حمایت کنند ، آلبوم اش را کپی نکنند ، مجله ای که تصویر او را بر جلد خود جای داده ، خریداری کنند . رسانه ها نباید هر کسی را که دلش می خواهد کار هنری بکند، وارد این کار بکنند و باید در این مورد سختگیر باشند و هنرمندان نیز باید مسئولیت پذیری داشته و در کارها ، دقت و سختگیری داشته باشند و از مردم و رسانه ها حمایت کنند.ر
*
*
*
ر- اگر رسانه ها به تمام افراد علاقه مند ، اجازه ی عرض اندام ندهند ، آن وقت نمی گویند که مانع پیشرفت هنردوستان شده اند؟
*
ر- خیر ، خواننده باید تحصیلکرده باشد ، باید آگاه باشد.ر
*
*
*
ر- مگر زنده یاد سوسن ، تحصیلکرده بود؟
*
ر- آن زمان موقعیت متفاوت بود.ر

*
ر- چرا از بهزاد حمایت نمی شود؟
*
ر- حمایت می شود.ر

*
ر- قبول دارید که هنرمندان دسته بندی می شوند و هنرمند درجه ی یک و دو سه داریم ؟
*
ر- بله ، قبول دارم.ر
*
***
ر- بهزاد درجه ی چند است ؟
*
ر- هر کسی را باید در سبک خودش و با هم سبک هایش مقایسه کرد . مثلن من اگر به بهزاد بخواهم درجه بدهم ، به در سبکی که کار می کند در موسیقی سنتی نمره می دهم و مثلن شهرام شب پره را در سبک موسیقی پاپ ارزیابی می کنم. رسانه ها هم نباید به خاطر پول ، هر کسی را که می خواهد بدون لیاقت ، هنرمند و خواننده شود ، ساپورت کنند.ر
*
*
ر- اگر ما از تازه واردین پول نگیریم ، در حالتی که شما هم به ما پول نمی دهید ، پس بفرمایید ما چه گونه زنده گی کنیم؟
*
ر- اگر همه دست به دست هم بدهند ، همه ی کارها درست می شود . ما همه مقصریم ، مردم ، هنرمندان و رسانه ها همگی مقصرند.
ر
*
*ر *
ر- بد نیست نظرت را راجع به تفاوت هنرمندانی که قبل از انقلاب خواننده شدند ، با بعد از انقلابی ها بپرسم ، نظرت چیست؟
*
ر- من فقط در مورد موسیقی صحبت می کنم.قبل از انقلاب ، کسانی که خواننده شدند ، وضعیت بهتری داشتند. در ابتدای راه بودند و همه چیز تازه بود. مردم مشتاق و تشنه ، تلویزیون رنگی ، موج تبلیغات ، حمایت رژیم ، ساپورت مطبوعات و رسانه ها ، همه و همه از آن ِ آنها بود. رادیو تا دو آهنگ از کسی پخش می کرد ، خواننده معروف می شد.ر
*
سازمانی هم بود به نام سازمان کنترل شعر و موسیقی ، که جلوی تولید بی رویه را می گرفت . خودتان ببینید ، تولید کم ، مردم تشنه ، راه تازه و جدید ، تلویزیون رنگی ، کاست پلیر که تازه به بازار آمده بود ، همه چیز دست به دست هم داد و از ستاره گان دوران پیش از انقلاب ، سوپر استار ساخت. این ها نسل اول خواننده گان موسیقی پاپ بودند.ر
*
نسل دوم ، خواننده گان پس از انقلاب بودند ، مانند معین ، کوروس ، سیاوش ، آصف ، امید ، منصور ، مهرداد و ... که کار این ها برای معروف شدن بسیار سخت بود ، چون در آن زمان در همین لس انجلس ، تنها چند مجله وجود داشت و چند تلویزیون شبانه ی نیم ساعته و هیچ ارتباطی بین لس انجلس و محیط خارج وجود نداشت و مثل امروز نبود که تلویزیون های بیست و چهار ساعته ، این گونه اطلاع رسانی کنند.ر
*
در آن زمان ، کار خواننده سخت بود ، کار رسانه ها مشکل بود و معروف شدن اصلن کار آسانی نبود . اگر نسل اول توانستند گاهی یک شبه مشهور شوند ، نسل دوم باید چندین سال زحمت می کشیدند تا به جایی برسند ، چرا که ساکنین ایرانی کم بودند ، حمایت نظام وجود نداشت ، رسانه ها وسعت کاری نداشتند.ر
*
و اما نسل سوم
، به طور کلی از کنترل همه خارج است . از زمان ایجاد تلویزیون های بیست و چهار ساعته تاکنون ، کنترل کارهای هنری از دست همه خارج شده است . تلویزیون های بیست و چهار ساعته ای که بی رویه ، بدون فکر و بدون مسئولیت ، هر موسیقی را پخش کرده و می کنند ، هر روز بیش تر به این کار لطمه می زنند.ر
*
*
ر- پیام آخر را بگویید ، چه پیشنهادی به مردم ، هنرمندان و رسانه ها دارید ؟
*
ر- ما باید گوش و چشم مان را باز کنیم . موقعیت امروز را در نظر بگیریم و از هم دیگر حمایت کنیم تا بتوانیم از این شرایط سخت ، به سلامت گذر نماییم . اعتبار یک جامعه ی خوب ، غیر از پزشکان ، وکلا بیزنس من های موفق و ... به هنرمندان خوب اش هم هست . ما نباید هر کسی را که صاحب صدا و هنر نیست ، حمایت کنیم. باید تنها افرادی ساپورت شوند که هنر و صدا و لیاقت دارند.ر
*
خواننده ای هم که حمایت می شود مسئول است که از مردم و رسانه ها حمایت کند.در این صورت است که می توانیم با کمک هم برای بچه های بی سرپرست و پناهنده ها کنسرت بگذاریم.ر
*
مثلت هنرمند ، مردم ، رسانه باید متحد و فعال باشد. همه باید دست به دست هم دهیم و از این راه سخت گذر کنیم.
ر
*
*
**
ر- امید آن که شما عزیزان و به ویژه هنرمندان و پشت صحنه ای ها هم ، گام پیش گذاشته و مانند مهرداد آسمانی با دلسوزی و دقت نظر و بدون رودرواسی ، در تریبون آزاد مجله ی بین المللی تهران ، به اظهار نظر و ابراز عقیده در مورد کلاف سردرگم جامعه ی هنری تنش زده ی خودمان بپردازید تا شاید این پیچیده گی و گره ی کور با دست های مردمی و به اتکای خرد جمعی ایرانیان هوشمند باز شود.ر
*
* **
نوزدهم بهمن ماه 1386 خورشیدی
** *

Tuesday, February 5, 2008

گفت‌وگوی مهرداد و مجله‌ی تهران

*
تازه‌ترین گفت‌وگوی
*
مهرداد آسمانی
*
و مجله‌ی«تهران»ر
*
بیست‌وپنجم ژانویه‌ی سال 2008 میلادی
*
*
مهرداد آسمانی از شمار معدود هنرمندان سرزمین ما می‌باشد که علاوه برصدا و استعداد و تسلط حرفه‌ای به‌کارش، با کارنامه‌ای درخشان و ممتاز در حوزه‌های گوناگون هنری و فعالیت‌ها فعال بوده و با آن که کمتر از د‌و دهه است که در این سوی آب‌ها هنرنمایی می‌کند اما گویی نبض جامعه‌ی هنری را هم دردست دارد.ر
*
به قول ظریفی، مهرداد آسمانی حتا اگر مشاهده کند که گنجشکی در فضای هنری ما به پرواز درآمده است، او می‌تواند ضربان قلب پرنده را بشمارد و دریابد که پس از چندبار بال زدن، به اوج می‌رسد و مبدل به عقابی بلندپرواز می‌گردد، یا آن که به‌قول زنده یاد فرهاد چه گونه قبل از پریدن از لب‌بام در حوض نقاش باشی سرنگون شده و مانند گنجشکک اشی‌مشی خوراک آشپزباشی می‌شود!...ر
*
مهرداد آسمانی کارش را می‌داند و از هنرحفظ محبوبیت و دراوج باقی ماندن، که مشکل‌تر از دست‌یابی به این حد و ارتفاع می باشد، آگاه است و می‌داند که چه موقعی باید با مردم بخندد و یا با آن‌ها گریه کند. نمی‌دانیم، شاید قبل‌از یادگیری هنرموسیقی، مردم‌شناسی خوانده باشد، ولی قطعن می‌دانیم که او به رشته‌ی جامعه‌شناسی هنری در شهر فرشته‌گان هم تسلط و احاطه دارد.ر
*
لذا بی‌مناسبت ندانستیم که پرسش معروف و وهم‌انگیز جامعه‌ی هنری ما راچه می‌شود؟ با او در زمینه‌های گوناگون، در گپی خودمانی مطرح سازیم که عینن از نظر شما عزیزان می‌گذرد.ر
*
**
ر- آقای مهرداد آسمانی! سلام، حال‌تان چه‌طور است؟ ممنون از این که با تمام گرفتاری‌ها، لااقل سالی یک‌بار به ما سر می‌زنید و همه را خوش‌حال می‌کنید.
ر

*
*
ر- خواهش می‌کنم، ممنون، خانه‌ی ما همین جاست. هر جا که نام‌اش تهران باشد، خانه‌ی ماست.ر
*
*
*
ر- خُب، خسته نباشید، گویا تازه از اروپا برگشته‌اید، از آن‌جا چه خبر ؟
*
*
ر- ما سه کنسرت در اروپا برگزار کردیم (ابرهاوزن در آلمان، استکهلم در سوئد و لندن در انگلستان) که البته هفته‌ی گذشته، خبر مشروح این کنسرت‌ها ، توسط مجله‌ی شما به چاپ رسید.ر
*
*
ر- این‌ها که همه‌گی ظواهر امر است، از پشت صحنه بگویید. آیا کنسرت‌گذاران اروپایی، به‌خوبی کنسرت‌گذاران مقیم امریکا، فعالیت می‌کنند؟ آیا مردم اروپا و هم‌وطنان ساکن امریکا در رابطه با تشویق هنرمندان و استقبال از آنان یک‌سان عمل می نمایند؟ اگر پاسخ خیر است، تفاوت را بگویید.ر
* *
*
ر- کنسرت‌گذارانی که در اروپا برنامه اجرا می‌کنند مانند آقایان فرامرز قره‌گزلو، خشایارغیاثی، جواد اخوان، مجید، شاهین، آقای بهره‌مندی در استکهلم که از کنسرت‌گذاران قدیمی این شهر هستند و از اولین افراد حرفه‌ای می‌باشند که در اروپا، کنسرت‌های بزرگ برگزار کرده‌اند و سیامک و علی در لندن و دیگر عزیزانی که نام آن‌ها را به‌خاطر ندارم، واقعن کار خود را به نحو احسن انجام می‌دهند.ر
*
آنان با توجه به مخارج سنگین کنسرت‌های ما، ریسک بزرگی را در پذیرش برگزاری این کنسرت‌ها پذیرفتند و البته با توجه به موفقیت این برنامه‌ها، اجر خود را نیز دریافت کردند.ر
*
کنسرتی که در ابرهاوزن آلمان برگزار شد، سولدات شده بود و بیش از ده‌هزار نفر در آن شرکت کرده بودند. تا این تاریخ تنها پنج یا شش هنرمند غیرایرانی توانسته بودند به صورت یک نفره یا دو نفره، بلیت‌های کنسرت‌هایی که در سالن مربوطه برگزار شده بود را سولدات کنند، به‌همین دلیل بود که تصویری از من و گوگوش عزیز به‌عنوان هنرمندانی که بلیت کنسرت آن ها سولدات شده بود، در سالن آویخته شد و ما جوایزی دریافت کردیم.ر
*
علت سولدات شدن این کنسرت و به‌طورکلی هر کنسرتی، تنها هنرنمایی خواننده نیست، بلکه مجموعه‌ی افرادی که در این زمینه زحمت می‌کشند، شاعر، آهنگ‌ساز، تنظیم کننده، ویدیوسازان، کنسرت‌گذاران و تمامی رسانه‌های حمایت‌کننده، در این پیروزی سهیم‌اند که در مورد کنسرت آلمان، ما همه‌گی شش ماه بدون وقفه کار کردیم تا به چنین نتیجه‌ی مطلوبی رسیدیم و البته حمایت بی‌شائبه‌ی مردم نیز، خسته‌گی کار را از تن ما به در کرد.ر
*
من اعتقاد دارم که هدف یک خواننده نباید تنها آواز خواندن باشد. هدف این است که باید سطح کنسرت‌ها را آن‌قدر بالا ببریم تا برای بیننده و شنونده متفاوت باشند، ما باید برای هوش و گوش و چشم مردم، احترام قایل باشیم.ر
*
بچه‌های کنسرت‌گذاری که در حال حاضر در اروپا فعالیت می‌کنند، بسیار حرفه‌ای هستند و از زمانی که شروع به کار کرده‌اند، هم‌وطنان بسیاری را جهت شرکت در کنسرت ها به اروپا می‌آورند، کاری که در لس‌انجلس با وجود سالن های بزرگ، جهت برپایی کنسرت‌ها، چندان عملی نیست و مثلن کنسرتی را نمی‌توان یافت که هم‌چون کنسرت آلمان ما، ده‌هزار نفر را در خود گرد آورده باشد. این گروه با خواننده‌ها، با احترام بیش‌تری رفتار می‌کنند و دست‌مزد آنان را نیز به موقع می‌پردازند.ر
*
**
ر- آقای مهرداد آسمانی! چند سال است که به دنیای هنر وارد شده‌اید و چه مدت است که می‌خوانید ؟
*
*
ر- من پانزده شانزده سال است که در کارهای هنری فعالیت می‌کنم و تاکنون نُه آلبوم به بازار ارایه داده‌ام.ر
*
*
*
ر- با چند هنرمند تاکنون کارهای دو نفره ارایه داده‌اید؟
*
*
- ر- نوش آفرین ، فرخ تُرک زاده ، آرمان ، دلارام ، لیلافروهر ، شهرام صولتی و شهره صولتی ، ناهید ، سوزان روشن ، شهرام شب پره ، زنده یاد مهستی ، ستار ، سامان ، کامبیز و در نهایت خانم گوگوش. من کار هنری خود را با این هنرمندان آغاز کرده و ادامه داده‌ام.ر
* *
*
ر- آقای آسمانی! این گونه که پیداست با هنرمندان زیادی کار کرده‌اید و تجربه‌ی زیادی دارید. از گوشه و کنار زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که چرا این روزها مهرداد دیگر به تنهایی نمی‌خواند؟ و آیا قصد دارد که باز هم به تنهایی بخواند؟
*
*
ر- من تنهایی هم کار می‌کنم اما تا زمانی که قرارداد ما (یعنی من و خانم گوگوش) دو نفره است، باید به صورت دو نفره به اجرای برنامه بپردازیم. تا پیش از این، کم پیش می آمد که کنسرت‌هایم را به تنهایی اجرا نکنم و البته در نظر دارم که در آینده‌ی نزدیک، به تنهایی کنسرت داشته باشم، همان‌گونه که خانم گوگوش در کداک تیاتر به تنهایی کنسرت اجرا کردند.ر
*
*
*
ر- دیروز خانمی در مورد شما اظهار نظر می‌کردند و می‌گفتند که من مهرداد را خیلی دوست داشتم، ولی از وقتی‌که با گوگوش می‌خواند از او دل شکسته شده‌ام، انگار که او دیگر مهرداد من نیست. فکر می‌کنید که این دل‌شکستگی، احساسی‌ست یا به نوعی بوی دشمنی می‌دهد؟
*
از طرفی، روی اینترنت هم از این دل شکسته‌گان نسبت به شما، به وفور یافت می‌شوند، نظرتان در این مورد چیست ؟
*
ر- من با تمام احترامی که برای این فرد و دیگران قایل هستم، به خاطر نظر یک‌نفر، نمی‌توانم تغییر مسیر هنری بدهم. سلیقه‌ی شخصی دوستان نسبت به خانم گوگوش یا مهرداد، باعث نمی‌شود که من یا خانم گوگوش تغییر مسیر هنری بدهیم.
ر

*
وظیفه‌ی یک هنرمند به عنوان آرتیست، ارایه‌ی کار مسئولانه است و این‌که کار خوب بخواند و فرهنگ‌سازی کند. کارنامه‌ی هنری من، کارهایی ست که ساخته‌ام و در مورد آن ها مسئول بوده‌ام. اگر خوب بوده‌اند، همان‌ها ارزش کاری مرا تعیین می‌کنند.ر
*
در مورد طرفداران اینترنتی هم اتفاقن می‌خواستم بگویم که من، نه اهل اینترنت‌ام و نه اینترنت بازم .ر*
برای من که به تایید اهل هنر این کار را (خواننده‌گی و آهنگ‌سازی) خوب بلدم، آسان است که مثلن پنج نفر را استخدام کنم که از کنسرت‌های من فیلم بگیرند و روی«یوتوب» بگذارند، یا مثل برخی از هنرمندان، افردای را اجیر کنم که روی اینترنت، از صبح تا شب قربان صدقه‌ام بروند.
ر
*
من می‌گویم که اینترنت، ملاک خوبی برای ارزیابی یک هنرمند نیست. من حتا از طرفداران‌ام خواسته‌ام که از کنسرت‌های من تصویربرداری نکنند، چرا که آن ها نمی‌توانند به همراه خود دوربین فیلم‌برداری به داخل سالن کنسرت بیاورند، در نتیجه، با تلفن همراه خود، فیلم‌برداری می‌کنند که این فیلم‌ها، نه کیفیت تصویری خوبی دارد و نه صدای مطلوبی، و از آن‌جایی که من برای گوش و چشم و هوش مردم احترام قایل‌ام، اجازه‌ی چنین کاری را به افراد نمی‌دهم.ر
*
اگر به فروش بلیت ها هم در اینترنت نگاهی بیندازید، باز هم می‌بینید که اینترنت در واقع، هیاهویی برای هیچ است. فکر می‌کنید از بلیت‌های یک کنسرت ده هزار نفره، چند بلیت آن از طریق اینترنت به فروش می‌رسد؟ البته سایت های مسئول و پُربیننده هم روی اینترنت داریم که بسیار مهم و اثرگذارند.ر
*
من در این‌جا می‌خواستم مطلبی را هم اضافه کنم. از ابتدای همکاری من و خانم گوگوش، بسیار بودند افرادی که مخالف این شراکت هنری بودند، ولی همه‌گی آن ها، اکنون می‌گویند که گوگوش شانس آورد که با تو کار کرد.ر
*
البته من، نه آن مخالفت اولیه را قبول داشتم و نه حرف‌های کنونی آن ها را می‌پذیرم . من اعتقاد دارم که در این تشریک مساعی، هر دوی ما شانس آوردیم. همه می‌دانند که اغلب هنرمندان، بیش از سه کنسرت با هم اجرا نمی‌کنند، ولی من و خانم گوگوش، بیش از چهار سال است که با هم همکاری می‌کنیم.ر
*
خانم گوگوش بیش از من اینترنت را می‌خواند و مخالفت‌ها و موافقت‌ها را بیش از من دیده و شنیده. پس موافقت و مخالفت دیگران، روی ایشان هم اثرگذار نیست. هنرمند باید کار خودش را بکند.ر

*
ر- به نظر شما، یک هنرمند، سیاسی است یا نه؟
**
ر- اصلن حضور یک هنرمند در خارج از ایران، به منزله‌ی سیاسی بودن است. اگر یک خواننده توانست برود ایران و با خیال راحت و به سلامتی، یک غذا بخورد، آن وقت می‌توان گفت که سیاسی نیست.
ر
*
*
ر- بالا بردن پرچم شیر و خورشید نشان ایران ، توسط شما و خانم گوگوش در انتهای هر کنسرت، آیا یک حرکت سیاسی‌ست؟ برطبق شنیده ها گویا قصد ندارید در کنسرت دوبی خانم گوگوش، با ایشان همراه شوید، چراکه دراین کنسرت نمی‌توانید پرچم شیر و خورشید نشان ایران را بالا ببرید، آیا این مطلب صحت دارد؟
*
ر- خیر، من هرگز درکنسرت‌های دوبی شرکت نکرده‌ام (چه با دست‌مزد بالا و چه با دست‌مزد پایین) . من در جایی‌که به من بگویند این را بگو یا آن را نخوان، در هیچ برنامه‌ای شرکت نمی‌کنم ( با احترام به هنرمندان دیگر) .ر
*
از طرف دیگر، با خود می‌گویم چرا باید سرمایه‌های مملکت‌ام را به اسم من، از کشورم بیرون بکشند؟ چرا باید پول‌های مردم کشورم در مملکت دیگری خرج شود؟ چرا من نباید بتوانم در مملکت خودم بخوانم ؟ همان‌طور که خواننده‌های ایران در این جا کنسرت می‌گذارند، ما هم حق داریم که در ایران کنسرت بگذاریم . اگر نمی‌توانیم این کار را بکنیم، یک اشکال بزرگ وجود دارد که آن هم در سیاسی بودن هنرمندان است.ر
*
در مورد پرچم شیروخورشید نشان ایران هم دوست دارم در این فرصت بگویم که ما، در انتهای کنسرت‌های دو نفره‌ی مان ( من و خانم گوگوش) ، ترانه‌ی «شناسنامه‌ی من» را از آلبوم مانیفست گوگوش اجرا می کنیم و در حین اجرای این ترانه ی دو صدایی، پرچم شیروخورشید نشان ایران را هم بالا می‌بریم.ر
*
ر- به نظر شما در این چند سال که در امریکا زنده‌گی کرده‌اید و با رسانه‌ها و نشریات مختلف سرو کار داشته‌اید، آیا مافیای هنری در لس انجلس وجود دارد؟
**
ادامه دارد...ر
*
*
شانزدهم بهمن ماه 1386 خورشیدی
*